امام مهدی(عج):  بی یدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵  

مطالب ستون حکمت‌ و حکایت 1220

چراغی در شب!
مدینه، شبانگاهی آرام را سپری می‌کرد. ستارگان در آسمان می‌درخشیدند و کوچه‌های باریک شهر در سکوتی دلنشین فرو رفته بودند. مالک بن انس، دانشمند جوان، با گام‌هایی آرام به سوی خانه‌ای می‌رفت که هر بار از آن عطر ایمان و معرفت به مشامش می‌رسید.
ادامه مطلب

با او بساز

مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد.
گفت: پدرم مرا بسیار آزار می‌دهد.
پیر شده است و از من می‌خواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم، روز دیگر می‌گوید پنبه بکار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟
مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته کرده است...
بگو چه کنم؟ 
عالم گفت: با او بساز.
گفت: نمی‌توانم!
عالم پـرسید: آیا فرزنـد کوچکی در خانه داری؟ 
گفت: بلی. 
گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند، آیا او را می‌زنی؟
گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. 
ادامه مطلب

آشیخ چکار می‌کنی؟!

شاید چهل سال پیش، قبل از سنه ۲۰ می‌خواستیم به مشهد برویم. آن وقت‌ها اتوبوس بود و سواری خیلی کم پیدا می‌شد، احیاناً سواری‌های کرایه هم پیدا می‌شد. ما سواری کرایه‌ای پیدا کردیم و می‌رفتیم مشهد. با ما یک نفر دیگری بود از این متجددها و فرنگی‌مآب‌های خیلی دوآتشه‌ای که تازه از اروپا آمده بود. (می‌دانید که قبل از سنه ۲۰ یک موج تجدد خاصی بود، یک تجدد خیلی خنک و سرد و فرنگی‌مآبی و غربزدگی به تمام معنا و بدبینی به هرچه که در شرق هست). 
ادامه مطلب

شادی یا شرمندگی؟

ساکن عراق بود. می‌گفت: شنیدم که تومان ایران به پایین‌ترین سطح خود در برابر دلار سقوط کرده است. احساس شادی عجیبی کردم و به همسرم گفتم: این یک فرصت بی‌نظیر است، می‌روم ارز تبدیل کنم تا در سفر آینده‌مان به ایران سود ببریم! 
به صرافی رسیدم، جایی که مملو از جمعیت بود. صرافی‌ای را که می‌شناختم صدا زدم و گفتم: عجله کن برایم تبدیل کن، تومان ضربه فنی شد! اما او با لبخندی آرام پاسخ داد: بله، اما نوبتت را صبر کن! 
ادامه مطلب

حضرت هود

قبیله عاد، در سرزمین احقاف در جنوب شبه جزیره عربستان در میان راه یمن و عمان زندگی می‌کردند، دارای آب و هوایی ملایم و برکات زیادی که از زمین کسب می‌کردند و باغ‌های میوه و کشتزارهای حاصلخیزی بودند، اینان از نظر اندام قدی بلند و بازوان و هیکل قوی و بسیار تنومند داشتند. ولی با این اوصاف جای سپاسگزاری از خدای یکتا، سراغ بت‌ها می‌رفتند و آنها را می‌پرستیدند.
ادامه مطلب

رعايت حقوق همسر

در میان صحابه رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) صحابی بلند اختر و پاکیزه گوهری به نام «عثمان بن مظعون» بود که در اخلاص و اطاعت، فردی یگانه و عنصری نمونه، و در کار عبادت منحصر به فرد شمرده می‌شد. وی در مقام ریاضت چنان بود که بهره دنیایی و حقوق طبیعی و شرایط ادامه حیات مادی خود را از یاد می‌برد و به دست فراموشی می‌سپرد و در این راه چندان پیش رفت که برای رهایی از فکر و شر وسواس، بر آن شد که خود را «خصی» سازد تا خاطرش را از اندیشه مسائل جنسی برهاند. 
ادامه مطلب

سه یار دانشمند

علت تالیف (الذریعه)، کار جرجی زیدان (در گذشته 1914 م) مورخ معروف بود. او بدون غرض یا با غرض در کتاب مشهور خود، تاریخ آداب اللغه العربیه که تاریخ ادبیات عرب است در 4 جلد، درباره شیعه سخنی بدین مضمون گفت: «شیعه طایفه‌ای بود کوچک و آثار قابل اعتنائی نداشت و اکنون شیعه‌ای در دنیا وجود ندارد».
این شد که آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمیش، سید حسن صدر (متوفای 1354 ه.) و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (متوفای 1373 ه.) همپیمان شدند تا هر یک در باب معرفی شیعه و فرهنگ غنی تشیع کاری را بر عهده گیرند و سخن این نویسنده جاهل را به دهن او باز پس بکوبند.
ادامه مطلب

تاثیر معلم صالح

«یزید بن معاویه» بعد از پدرش فقط سه سال حکومت کرد و در هر سالی هم مرتکب فاجعه‌ای بزرگ شد؛ سال اول، سید الشهداء (علیه‌السلام) و یارانش را به شهادت رسانید، سال دوم، مردم مدینه را قتل‌عام نمود و جوی خون به راه انداخت و در سال آخر حکومتش هم خانه‌ی خدا را به آتش کشید.
ادامه مطلب

خلاصه دانش در پنج چیز

حکیمی در بیابان به چوپانی رسید و گفت:
چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می‌کنی؟
 چوپان در جواب گفت:
آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته‌ام.
 حکیم گفت:
خلاصه دانش‌ها چیست؟
 چوپان گفت:
پنج چیز است:
۱. تا راست تمام نشده، دروغ نگویم.
۲. تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم.
۳. تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
۴. تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه دیگری نروم.
۵. تا قدم به بهشت نگذاشته‌ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم.
ادامه مطلب

صفحه‌ها