هوش دینی، به تعبیر گاردنر در نظریه هوشهای چندگانه، نوعی توانایی شناختی و درک هستیشناختی است که فرد را قادر میسازد به مفاهیم متعالی همچون معنا، خدا، مرگ، خیر و شر بیندیشد و نسبت به خود و جهان هستی، فهمی قدسی و اخلاقی بیابد.
پاسداری از هوش دینی و معنوی کودکان، نهتنها تکلیف والدین و مربیان؛ بلکه مسئولیتی ملی و تمدنی است؛ چرا که تربیت نسلی با ایمان، دارای تفکر قدسی و اخلاقمحور، بنیانگذار جامعهای سالمتر، عادلانهتر و پایدارتر خواهد بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در پاسخ به خواستگاران متعددی که پیش از امیرالمومنین علی (علیه السلام) از حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواستگاری کرده بودند، جملهای تاریخی و عمیق بیان کردند: «أمرُ فاطمةَ إلی الله»؛ کار فاطمه به دست خداست. این سخن نه تعارف بود و نه از سر تعلیق؛ بلکه اشارهای صریح به نقش اراده الهی در تعیین این پیوند مقدس داشت.
خوش اخلاقی از جنس اخلاق بهشتیان است که با وجود آن، زندگی بدون مبالغه بوی بهشت میگیرد. از آن سو بد اخلاقی از جنس اخلاق جهنمیان است که با آن، زندگی پر از آتش اختلاف میشود. شاید از همین رو است که خوش اخلاق را بهشتی و بد اخلاق را جهنمی گفتهاند.
اخلاق خوش، خود ثروت بزرگی است؛ البته خداوند رزق کسانی را که اخلاق خوشی دارند، زیاد کرده و روزی را بر بد اخلاقان تنگ میکند.
صمیمیت زندگی، به استحکام عشق و علاقه بر زندگی است و اگر عشق نباشد، زندگی جهنمی و بیروح خواهد شد. اظهار محبّت در خانواده میان زن و مرد و فرزندانشان، خانه را به بهشت تبدیل مینماید.
متأسفانه، با فراگیری فناوری، ارتباط کلامی خانواده به کمترین اندازه نزدیک میگردد. به عبارت بهتر، خانواده از حالت صمیمی و دوستانه، تبادل افکار و حل مسائل، به گذراندن اوقات در زیر یک سقف تبدیل شده است؛ بنابراین صحبت نمودن با تبسم باعث میشود تا شمیم دلانگیز دوستی، محیط خانواده را معطر کند.
خانواده به عنوان یک نظام اجتماعی، شامل گروهی از افراد میباشد که از مسیر ازدواج باهم زندگی میکنند. رابطه افراد خانواده، رابطهی ژرف و چندوجهی است که دارای تاریخچه و اهداف مشترک است. عمدتا در این نظام، افراد، توسط خواستهها و دلبستگیهای عاطفی نیرومند متقابل با هم پیوند دارند.
پوشش عمل پسندیده و حسن است؛ زیرا انسان به خاطر پوشش، احساس شرم نمیکند؛ بلکه احساس آرامش میکند. ولی انسان از ناپوششی احساس شرم میکند. چنان که این احساس شرم برای حضرت آدم و حوا اتفاق افتاد. بنابراین، ناپوششی بنا به حکم عقل، عملی قبیح و نکوهیده است و پوشش، امر عقلانی است.