من در همان روزها در جلسهای خصوصی خدمت حضرت امام شرفیاب شدم و درباره کمک به مسلمانهای مبارز در سراسر دنیا سـؤال کردم. امام فرمودند که: اصولاً بین دو مسلمان، مرزی وجود ندارد؛ اما این نیست که ما برای کشور خودمان مرزی قائل نشویم. ما مرز ایران را مقدس میدانیم و باید از آن حراست بکنیم. وظیفه ما در مقابل مسلمانهای تحت ستم، این است که تا جایی به آنها کمک کنیم؛ اما اول خودمان، بعد دیگران.
قبل از رفتن به آمریکا، گاهی با هم کوه میرفتیم، کُشتی میگرفتیم. فنون کشتی را خیلی خوب میدانست، ورزشهای دیگر مثل والیبال را هم دوست داشت، در حیاط طنابی میبستیم و والیبال بازی میکردیم. در بازی و ورزش، حالت صمیمانه و نزدیکی برادری داشتیم. در کارهای درسی من، حساس بود. مرتب میگفت «هندسهات را قوی کن!»، و خودش هم در هندسه بسیار قوی بود، در دستنوشتههایش هم نوشته است: «مسائلی که معلم هندسه میداد و حل میکرد، گاهی من راهحلی بهتر ارائه میدادم.»، ارتباطمان خیلی صمیمانه بود.
درباره شهید «علی خلیلی»
دفاع از ارزشهای انسانی در هر نقطه از جهان، مورد تحسین ملتهاست و افرادی که در این راه از مال و جان خود میگذرند، در هر ملتی ارزشمند و مورد احترام هستند و بهعنوان اسطوره و قهرمان، به مردم شناسانده میشوند. از هر فرصتی برای زنده نگهداشتن نامشان استفاده میکنند. زنده نگهداشتن قهرمانان است که معنای حقیقی ارزشها را حفظ میکند و میتواند این ارزشها را در جریان زندگی مردم، بخصوص نسل جدید تزریق کند.