

درباره شهید «علی خلیلی»
دفاع از ارزشهای انسانی در هر نقطه از جهان، مورد تحسین ملتهاست و افرادی که در این راه از مال و جان خود میگذرند، در هر ملتی ارزشمند و مورد احترام هستند و بهعنوان اسطوره و قهرمان، به مردم شناسانده میشوند. از هر فرصتی برای زنده نگهداشتن نامشان استفاده میکنند. زنده نگهداشتن قهرمانان است که معنای حقیقی ارزشها را حفظ میکند و میتواند این ارزشها را در جریان زندگی مردم، بخصوص نسل جدید تزریق کند.
اینکه کسی جان خودش را برای بپا داشتن یک ارزش فدا کند؛ یعنی رویاندن و به ثمر نشاندن و منتشر کردن این ارزش در بطن جامعه. علی خلیلی، جوان دهه هفتادی که زندگی ساده و آرامش را در گوشهای از شهر با مسجد، هیئت و طلبگی و تربیت نوجوانان پُر میکند و در این مسیر با جدیت تمام از انجام کوچکترین کارها، ابایی ندارد. علی خلیلی، نماد تکتک جوانانی است که هرکدام در دلشان شور و شعور انقلابی را دارند و محبت اهل بیت (علیهم السلام) و نشاط بندگیشان، به آنها قدرت بخشیده است تا در مسیر حق، درستترین انتخاب را داشته باشند. برخلاف آنچه دشمنان ایران اسلامی میخواهند و سعی میکنند که جوانان را بینشاط، خسته، خموده و خالی از هر دلبستگی اعتقادی نشان دهند؛ ولی وجود جوانانی چون شهید علی خلیلی و تمام شهدای دهه هفتادی و هشتادی، مهر باطلی بر خیال آنهاست.
علی خلیلی در ۲۵ تیرماه سال ۱۳۹۰(شب نیمه شعبان) وقتی در خیابان، متوجه تعرض چند جوان با حالت غیرطبیعی به دو خانم جوان میشود، جلو میرود و تذکر میدهد. دو خانم جوان موفق به فرار میشوند؛ ولی شهید خلیلی با ضربه چاقوی یکی از جوانها زخمی و شاهرگ گردنش بریده میشود. کتاب «زخمی لبخند» روایتهایی از زندگی و شرح ماجرای آن شب و دو سال مجروحیت و نهایتاً شهادت علی خلیلی است که از زبان مادر و یکی از دوستان نزدیک این شهید عزیز روایت شده است.