عمدهترین آموزش ما، فتح ارتفاعات، تصرف پایگاهها، حرکت در کوهستان و نبرد تنبهتن بود. پس از اتمام آموزش، مانورهای لازم برای تصرف ارتفاعات به عمل آمد، سپس نیروها تجهیز شدند. در این بین، شهید (میر محمود) بنیهاشم برای توجیه مأموریت گردان (علیاصغر) همراه سایر فرماندهان به منطقه رفت. پس از چند روز برگشت و گفت سریعاً نیروها را آماده کنید. گردان را با اتوبوس به موقعیتی که نزدیک منطقه عملیاتی بود، بردیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی: در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر ـ آن وقت رئیس جمهور بنیصدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود ـ چند نفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامیها هم بودند. بعد یکی از نظامیها آمد کنار من، گفت: این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند.
من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود ـ اینهایی که یادم است ـ دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟
شهید چمران: من اصلاً خبر نداشتم که اخبار هولناک پاوه به کسی میرسد و امام خمینی (ره) و ملت از جریان پاوه باخبرند، فکر میکردم که در محاصره ضدانقلاب در آن شب وحشتناک بـه شهادت میرسیم و تا مدتها کسی با خبر نمیشود.
اما بیسیمچی شجاع ژاندارمری در حالی که اطاقش زیر رگبار گلولهها فرو میریخت، خود به زیر میز رفته و درازکش میکروفون به دست، همه جریانات را به کرمانشاه {باختران} مخابره میکند و مردم از وضع وخیم مظلومان پاوه و وحشیگریهای ضدانقلاب، با خبر میشوند.
من در همان روزها در جلسهای خصوصی خدمت حضرت امام شرفیاب شدم و درباره کمک به مسلمانهای مبارز در سراسر دنیا سـؤال کردم. امام فرمودند که: اصولاً بین دو مسلمان، مرزی وجود ندارد؛ اما این نیست که ما برای کشور خودمان مرزی قائل نشویم. ما مرز ایران را مقدس میدانیم و باید از آن حراست بکنیم. وظیفه ما در مقابل مسلمانهای تحت ستم، این است که تا جایی به آنها کمک کنیم؛ اما اول خودمان، بعد دیگران.
قبل از رفتن به آمریکا، گاهی با هم کوه میرفتیم، کُشتی میگرفتیم. فنون کشتی را خیلی خوب میدانست، ورزشهای دیگر مثل والیبال را هم دوست داشت، در حیاط طنابی میبستیم و والیبال بازی میکردیم. در بازی و ورزش، حالت صمیمانه و نزدیکی برادری داشتیم. در کارهای درسی من، حساس بود. مرتب میگفت «هندسهات را قوی کن!»، و خودش هم در هندسه بسیار قوی بود، در دستنوشتههایش هم نوشته است: «مسائلی که معلم هندسه میداد و حل میکرد، گاهی من راهحلی بهتر ارائه میدادم.»، ارتباطمان خیلی صمیمانه بود.
درباره شهید «علی خلیلی»
دفاع از ارزشهای انسانی در هر نقطه از جهان، مورد تحسین ملتهاست و افرادی که در این راه از مال و جان خود میگذرند، در هر ملتی ارزشمند و مورد احترام هستند و بهعنوان اسطوره و قهرمان، به مردم شناسانده میشوند. از هر فرصتی برای زنده نگهداشتن نامشان استفاده میکنند. زنده نگهداشتن قهرمانان است که معنای حقیقی ارزشها را حفظ میکند و میتواند این ارزشها را در جریان زندگی مردم، بخصوص نسل جدید تزریق کند.