قرآن کریم با تأکید بر اینکه در رسیدن به حیات طیبه فقط دو چیز نقش دارد: یکی حسن فعلی به نام «عمل صالح» و دیگری حسن فاعلی به نام «مؤمن بودن روح»، مؤنث یا مذکر بودن را در آن مؤثر نمیداند: هر کس از مرد یا زن که کار نیک کند و مؤمن باشد، به زندگانی پاک و پسندیدهای زندهاش میداریم...
بنابراین، تنها معیار و ملاک تقرب به خدا تقوای الهی است که «إنَّ أَکرَمَکُم عِنْدَ اللّه أَتقکُم» و در این مسئله نیز میان زن و مرد فرقی نیست. ولی خداوند حکیم برای آنکه محیط خانواده به بهترین وجهی اداره گردد، از آن رو که مرد مخارج زن را تأمین میکند و نیز به آن دلیل که مسائل اجتماعی و اقتصادی و تلاش و کوشش برای به دست آوردن مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره زندگی را مرد بهتر به عهده میگیرد، سرپرستی امور منزل را نیز به عهده مرد گذاشته است. اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی به دست آورد و بگوید من چون سرپرست هستم، افضل هستم؛ بلکه این کار، کار اجرایی بوده و وظیفه است نه فضیلت. همچنان که در ادارهای ممکن است کارمند تحت امر مسئول ما فوق، افضل از او و نزدیکتر از او به خدا باشد؛ ولی به خاطر مدیریت قویتر، مسئولیت به عهده دیگری گذاشته شود. این نیز روشن است که آنجا که سخن از تسلط مرد بر زن است، مراد سرپرستی شوهر بر زن است، نه سرپرستی جنس مرد بر جنس زن؛ زیرا استدلال آیه 34 سوره نساء این است که «و بما أنفقوا من اموالهم» و این شوهر است که نفقه همسرش را تأمین میکند.
اکنون که مسئولیت مرد در منزل و حکمت آن روشن شد، مشخص میشود که اگر زنی بخواهد بر شوهر خود سلطه یابد و او را به انجام خواستههای نادرست خود وادارد، از نظر قرآن مرتکب رفتاری نکوهیده شده است.
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) غنایم جنگ خیبر را به دستور خدای تعالی بین مسلمانان تقسیم نمودند، همسران آن جناب از ایشان خشمگین شدند، اطراف ایشان تجمع نمودند و درخواست نفقه کردند. ولی با تذکر اظرافیان، به اشتباه خود پی بردند و نیز سوگند یاد کردند که دیگر چیزی را که در اختیار رسول نیست، از ایشان نخواهند. آنان با این سخن خود، به آزار و اذیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) اعتراف کردند.
مورد دیگر نیز فشار بعضی از همسران آن حضرت برای تحریم چیز حلالی بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بود که خداوند ضمن نکوهش زنسالاری آنان، پیامبر را به شکستن سوگند خود و عمل ننمودن به خواسته نادرست همسرانش فرا خواندند.
از ذکر موارد بالا که زنان خواستار تسلط بر همسر خود در امور خانواده بودند و در پی آن بودند که همسرشان بر طبق میل آنان رفتار کند و مردود دانستن آن از سوی قرآن کریم، حکم دخالت زن در مسئولیتهای اجتماعی شوهر به خوبی روشن خواهد شد؛ زیرا مسئولیتهای اجتماعی همسر ارتباطی به او ندارد و او دارای صلاحیت امر و نهی کردن به شوهر در این موارد نیست. نهایت این نحوه از زنسالاری نکوهیده، در داستان همسر عزیز مصر متجلی شده است. هنگامی که یوسف برای فرار از نافرمانی الهی، از دست آن زن گریخت و او نیز برای گرفتن یوسف به دنبالش روانه شد، و در مقابل در، با حاکم مصر مواجه شدند و آن زن به همسرش گفت: جزای آنکه قصد بدی به اهل تو کند، مگر آن که او را به زندان برده یا به عذابی سخت کیفر کنند، چه خواهد بود؟
وی در اینجا ضمن متهم ساختن یوسف (علیه السلام) خواستار آن شد که همسرش از موقعیت اجتماعی خود استفاده کرده و یوسف را سخت کیفر کند. همین تهدید را بار دیگر هنگامی مطرح ساخت که زنان مصر را به دربار فرا خوانده بود تا با نشان دادن یوسف به آنان، عشق سرکش خود به او توجیه نماید: این است غلامی که مرا در محبتش ملامت میکردید. آری! من، خود از وی تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید و اگر از این پس خواهش مرا رد کند، البته زندانی و خوار و ذلیل گردد.
این تهدید بیانگر آن است که این زن کاملاً بر همسر خویش تسلط داشته و مطمئن بوده که اگر حتی از او زندانی کردن بیگناهی چون یوسف را هم بخواهد، به خواسته او عمل خواهد کرد. همچنان که این اتفاق افتاد و حاکم مصر سرانجام بنا به تقاضای همسرش، یوسف (علیه السلام) را سالها زندانی کرد.