در روزهای اخیر انتشار خبری مبنی بر اینکه "شورای حقوق بشر سازمان ملل نماینده جمهوری اسلامی ایران را به عنوان رئیس مجمع این شورا منصوب کرد" به سرعت در صدر خروجی رسانههای جهان قرار گرفت. در این میان، شبکه ها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خارج و دولتهایی که از 8 ماه پیش تاکنون با هدف براندازی نظام اسلامی دست به آشوب و اغتشاش در ایران زده بودند، از این رویداد بسیار شگفت زده و عصبانی شدند و بار دیگر شکست خفت باری را تجربه نمودند. در حاشیه این موضوع، حداقل توجه به دو نکته حائز اهمیت است:
۱۳ آبان، در حافظه ملت ایران، نقطه اشتراک سه ضربه کاری به استکبار جهانی است. این روز، تجلی یک گفتمان مستمر مبارزاتی است که ریشههای عمیق در تاریخ معاصر ایران دارد. این سه رخداد، بهمثابه سه فصل یک کتاباند که سیر منطقی مبارزه ملت ایران را ترسیم میکنند: فصل نخست، «نه به وابستگی»؛ فصل دوم، «نه به استبداد»؛ فصل سوم، «نه به سلطه جهانی».
۱ . تبعید امام خمینی (ره) و اعتراض به کاپیتولاسیون در ۱۳ آبان ۱۳۴۳
پس از تجربه شکستخورده برجام و آشکار شدن بیاعتباری وعدههای غرب، دکتر ظریف این بار در مسیری تازه گام برداشته است؛ مسیری که میکوشد میان «موشک و مردم» دوگانهای کاذب بسازد، چنانکه گویی اقتدار دفاعی ایران، در برابر رفاه عمومی قرار دارد. این روایت تنها میتواند از یک ذهن خسته از سیاست مقاومت در برابر ظلم و قلدری ناشی شود؛ ذهنی که هنوز باور ندارد امنیت و معیشت دو روی یک سکّهاند، نه دو قطب متقابل.
اظهارنظر اخیر محمدرضا باهنر مبنی بر «حذف الزام قانونی حجاب» موجی از واکنشها را برانگیخت؛ واکنشهایی که از مغایرت این سخن با سیاست و شرع تا نگرانی از اثرات آن بر انسجام فرهنگی را در بر میگیرد. وقتی یکی از چهرههای باسابقه نظام از «عدم پیگیری قانونی حجاب» سخن میگوید، پرسش اصلی این است که این پیام تا چه اندازه به تضعیف سیاستهای کلان نظام یا تقویت گفتمان دشمن تعبیر میشود. در حاشیه این اظهارنظر نکاتی قابل تأمل است:
برجام، توافقی که روزی با عنوان «فتحالفتوح» از سوی دولت حسن روحانی معرفی شد، پس از خروج آمریکا در سال ۱۳۹۷ عملاً به حالتی نیمهجان درآمد. با این حال، دولت روحانی نهتنها از این توافق خارج نشد؛ بلکه از «لاشه برجام» برای فرافکنی و توجیه ناکامیهای داخلی بهره گرفت. در ادامه به بررسی چگونگی استفاده تبلیغاتی و سیاسی از برجام پس از فروپاشی عملی آن میپردازیم.
در حالی که این روزها دولت محترم از ناترازی انرژی مینالد و از ناترازی سیاسی و اقتصادی شِکوِه میکند؛ اما به نظر میرسد بیش از ناترازی سیاسی و اقتصادی ادعایی، آنچه بیش از هر چیز به چشم آمده و خاطر را میآزارد، ناترازی شدید در عرصه فرهنگ است که در سایه بیعملی برخی از مسئولین و بیتفاوتی بسیاری از متدینین، به بیتعادلی و ناپایداری نگران کننده خود، با سرعت خیره کننده ادامه میدهد و آینده تیره و تاری را به تصویر میکشد.
با اقدام اخیر برخی کشورهای اروپایی برای فعالسازی «مکانیسم ماشه»، پرونده یکی از پرهزینهترین بندهای برجام در نهایت به مرحله اجرایی رسید. این رخداد، یادآور خطای راهبردی مذاکرهکنندگان دولت یازدهم و دوازدهم است که بیتوجه به پیامدهای آن و یا از روی حسن نیت به آمریکا و اروپا، بند یادشده را پذیرفتند؛ بندی که از همان ابتدا آشکار بود با کمترین بهانه، امکان بازگشت قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای پیشین علیه ایران را در اختیار طرف مقابل میگذارد.