یکی از مشکلات مطالعات تاریخی، به ویژه حوادث تاریخی دوردست، ضعف یا نامعتبر بودن مستندات است. اما خوشبختانه قیام عاشورا از این جهت بسیار غنی است. بسیاری از جزئیات قیام ابیعبدالله الحسین با دقت و امانت نقل شده و در اختیار ما قرار دارد.
نقشه جامع علمی کشور در اواخر دهه هشتاد طی جلسات متعددی (۱۶ جلسه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی در اواخر سال ۱۳۸۹ به تصویب رسید و برای اجرا، ابلاغ شد. در این نقشه وضعیت مطلوب علمی و فناوری جمهوری اسلامی ایران در افق سال ۱۴۰۴ ترسیم شده است. اولویتهای حوزههای مختلف علمی و فناوری در سه سطح الف، ب و ج ترسیم شده است. پاسخ به این سؤال که در ماههای آخر افق ترسیم شده در این نقشه، تا چه میزان در دستیابی به اهداف آن موفق بودهایم، نیازمند بررسی دقیق و مستند است.
حادثه درمانگاه قرآن و عترت قم و موجسواری رسانهای دشمنان داخلی و خارجی و دوستان نادان و البته پرمدعای رسانهای که معالاسف در اغلب بزنگاهها به مثابه سربازان رایگان دشمن عمل میکنند، نشان داد که دشمنان فرهنگ و عفت و غیرت ما، نه به خواب رفتهاند و نه از اقدامات خود در جهت حرمتزدایی از مقدسات و عفتزدایی از جامعه ذرهای کوتاه آمدهاند: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» (بقره، ۱۲۰)
من آن روزها اینهمه تلاشش را میدیدم و برایش احترام قائل بودم، اما آنچه محبت او را به دلم میانداخت نکات دیگری بود. اول آنکه میدیدم چطور دوست جاهل و دشمن دانا، او را میزند! حرمتش را هتک میکند! و او مقتدرانه میجنگد و مظلومانه کار را جلو میبرد. چندین بار از نزدیک او را دیده بودم. یکبار کسی آمد دانشجویی را که به او بیاحترامی کرده بود با بیادبی و تمسخر ازش یاد کند. با همان هیبت و عقلانیتش، اخم کرد که این کار درست نیست و خود را با آن دانشجو مقایسه کرد که خطای او را دستمایه تمسخرش نکنید، من هم ممکن است مثل او خطا کنم.
گفتمانِ
«خدا رو شکر به مردم نخورد»
این خبر در رسانهها و شبکههای اجتماعی میپیچد: «نارنجک دستسازی که همراه یک اغتشاشگر بود در دست روحانی بسیجی منفجر میشود و به احتمال زیاد دستش به دلیل جراحت شدید قطع شود.» اما همه ماجرا این نیست؛ روحانی قصهی ما پس از این که دستش را آسیب دیده و خونین میبیند همچنین نگرانی اطرافیان را، در دل حادثه این جمله را میگوید: «بچهها! خدا رو شکر به مردم نخورد.» از یک روحانی جهادی همچون شیخ محمدتقی وکیلپور غیر از این هم نمیتوان انتظار داشت.... خدا رو شکر به مردم نخورد.
این خبر در رسانهها و شبکههای اجتماعی میپیچد: «نارنجک دستسازی که همراه یک اغتشاشگر بود در دست روحانی بسیجی منفجر میشود و به احتمال زیاد دستش به دلیل جراحت شدید قطع شود.» اما همه ماجرا این نیست؛ روحانی قصهی ما پس از این که دستش را آسیب دیده و خونین میبیند همچنین نگرانی اطرافیان را، در دل حادثه این جمله را میگوید: «بچهها! خدا رو شکر به مردم نخورد.» از یک روحانی جهادی همچون شیخ محمدتقی وکیلپور غیر از این هم نمیتوان انتظار داشت.... خدا رو شکر به مردم نخورد.
در فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نحوه زندگیکردن مسئولان از نظر اقتصادی و رفاه، در ذهن جوانان مهم و حساس بود. مخصوصاً با آن درسی که امام راحل به انقلابیون و جوانان در ساده زندگیکردن داده بودند؛ البته الان هم این حساسیت هست، اما شاید به آن اندازه نباشد.
جلسات شورای انقلاب فرهنگی در آن زمان مخفی بود و در خانهها تشکیل میشد و من در آن زمان در منزل شهید باهنر زندگی میکردم. برخی وقتها جلسات در منزل شهید باهنر برگزار میشد و قرار نبود محتوای جلسات شورای انقلاب، فاش شود.