نقشه جامع علمی کشور در اواخر دهه هشتاد طی جلسات متعددی (۱۶ جلسه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی در اواخر سال ۱۳۸۹ به تصویب رسید و برای اجرا، ابلاغ شد. در این نقشه وضعیت مطلوب علمی و فناوری جمهوری اسلامی ایران در افق سال ۱۴۰۴ ترسیم شده است. اولویتهای حوزههای مختلف علمی و فناوری در سه سطح الف، ب و ج ترسیم شده است. پاسخ به این سؤال که در ماههای آخر افق ترسیم شده در این نقشه، تا چه میزان در دستیابی به اهداف آن موفق بودهایم، نیازمند بررسی دقیق و مستند است.
حادثه درمانگاه قرآن و عترت قم و موجسواری رسانهای دشمنان داخلی و خارجی و دوستان نادان و البته پرمدعای رسانهای که معالاسف در اغلب بزنگاهها به مثابه سربازان رایگان دشمن عمل میکنند، نشان داد که دشمنان فرهنگ و عفت و غیرت ما، نه به خواب رفتهاند و نه از اقدامات خود در جهت حرمتزدایی از مقدسات و عفتزدایی از جامعه ذرهای کوتاه آمدهاند: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» (بقره، ۱۲۰)
به گواهی آثار و کتابهای برجایمانده، میتوان گفت که ایشان همزمان به «اسلامیسازی علومانسانی»، «اسلامیسازی کنشگران عرصه علم»، «تحول در ساختارهای آموزشی و پژوهشی» و «اسلامیسازی جامعه و فرهنگ عمومی» توجه داشتند.
گفتیم که علامه_مصباح پس از اثبات «امکان و ضرورت اسلامیسازی علومانسانی»، سهگام مهم را برای اسلامیسازی علومانسانی برمیشمارد:
گام نخست، ناظر بهنقد علومانسانی رایج بود که در مطلب پیشین به آن پرداختیم.
گام دوم: تبیین مبانی معقول علومانسانی
یکی از بدترین پیامدهای عملی لیبرالیسم، هنجار شدن «بیبندوباری» و «بیحیایی عمومی» جوامع لیبرال بوده است.
«زاد و ولدهای نامشروع»، «طلاق و زندگیهای مجردی»، «صنعت پورنوگرافی» و درآمدهای نجومی ابر سرمایهداران دنیای فیلم و سینما از این صنعت؛ «رواج همجنسبازی»؛ «رواج روسپیگری»، «اصالت فردیت»، و «لذتگرایی لجامگسیخته» از جمله دیگر پیامدهای عملی لیبرالیسم بوده است. اموری که نه کرامتی برای زنان باقی گذاشته است و نه جایگاهی جز ابزارهای برای ارضای شهوتهای حیوانی عدهای از مردان و وسایلی برای کسب ثروت برای سرمایهداران.
بدون شک هرکس داستان کربلا و غربت و مظلوميت امام حسين علیه السلام و يارانش را بشنود يا بخواند، حتماً محزون و غمگين شده و توانايي جلوگيري از گريستن را ندارد.
افزون براين، توصيههاي زيادي به برپايي مجالس عزا و رثاي ابيعبدالله شده است؛ گريه بر مظلوم و گريه براي بيياور ماندن ولي خدا و دين خدا، ميتواند عبرتآموز، محرک و نيروزا باشد.
اما کساني بوده و هستند که بر اصالت اشک و گريه، بدون آنکه به انزجار از کفر و شرک و نفاق و ظلم منجر شود، تأکيد و اصرار داشته و دارند!