رفتن به محتوای اصلی
امام حسین علیهالسلام: شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بیتفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند. (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵)
خانه
گفتهها و نکتهها
اخبار
جریان شناسی
خانواده سبز
جوان
درمکتب عرشیان
حوزه و دانشگاه
فصل رویش
اقتصاد
سیاسی
بین الملل
صفحه آخر
1404/02/21
2025/05/11
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
فصیح الزمان شیرازی (رضوانی)
ادامه مطلب
ادیبانه 1117
خوبیها را ستایش کنیم
خیلی خوب است که انسان زیباییها و خوبیها را ستایش کند و خوبیهای مردم را بیان کند،
آنوقت اگر این ستایش برای خود حق باشد، برمیگردد به حق؛
ولی اگر این ستایش را برای این کرد که به یک چیز دنی و حقیری برسد،
آنوقت این ستایش مانع میشود بین انسان و حق، و نشانه دلبستگی به این دنیا است.
***
مراقب فساد باشیم
بهمحض اینکه
فساد به جایی رخنه کند
میبینیم خرافات چندگانهای
ادامه مطلب
ادیبانه 1114
خودت و خدایت
راز هایت را به دو نفر بگو
خودت و خدایت
در تنگنا به دو چیز تکیه کن
صبر و دعا
در دنیا مراقب دو چیز باش
پدر و مادرت
از دو چیز نترس که به دست خداست
روزی و مرگ
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن
رفاقت
و تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن هیچ احدی غمگین مباش.
فردای مثبت
ادامه مطلب
هرگز نگو: خدایا پس کی؟!
هرگز نگو: خدایا پس کی؟!
هرگز نگو خسته ام..! زیرا اثبات میکنی ضعیفی. بگو...نیاز به استراحت دارم.
هرگز نگو نمی توانم...!
زیرا توانت را انکار میکنی. بگو...سعی ام را میکنم.
هرگز نگوخدایا پس کی؟!
زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی. بگو خدایا بر صبوریم بیفزا.
هرگز نگوحوصله ندارم...! زیرا…برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی. بگو...باشد برای وقتی دیگر...
هرگز نگوشانس ندارم...!
زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی. بگو...حق من محفوظ است!
ادامه مطلب
مسافر فلسطین.
محمد حسین انصارینژاد
بر جاده مسافر فلسطین است
دل واپس قبله نخستین است
رد میشود از مزارع زیتون
آنجا که به خون لاله آذین است
از قمریَکان طنین بالی نیست
با نای بریده، مرغ آمین است
با رنگپریده ماه در چشمش
انگار پرندهای کبودین است
بر باغ، پرندگان بمبافکن
در مزرعه، خوشهخوشه مین است
بنگر به فلک شهاب ثاقب را
هنگام تهاجم شیاطین است
بر مزرعه سپهر، میبینی
ادامه مطلب
دیوار و در، گدازهی آتش، شب عروج
مهتا صانعی
باید برای سینه، دلی دست و پا کنم
وانگه فدای حضرت خیرالنساء کنم
باید دوباره در دل پس کوچهها، شبی
دل را به سوز عشق شما مبتلا کنم
بانوی آب و آینه! دردیست درد عشق
دردی که هیچوقت نباید دوا کنم
ای در! به سمت پهلوی مادر نچرخ ... نه
آخر چگونه شرح چنین ماجرا کنم؟
دیوار و در، گدازهی آتش، شب عروج
باید کتاب دیگری از درد، وا کنم
میخواهم امشب از دل این واژههای داغ
ادامه مطلب
فتح خون
محمدمهدی خانمحمدی
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ «ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ» ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ واژههای ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ میشدند
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ نمیزدند
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎخۀ ﺯﯾﺘﻮﻥ نمیزدند
ادامه مطلب
همه مهمان خداوند کریم
حسان
رمزها در رمضان است، خدا میداند
برتر از فهم و گمان است، خدا میداند
لیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟
چه شبی برتر از آن است، خدا میداند
هر شبی توبه کنیم از گنه و پاک شویم
لیلة القدر، همان است، خدا میداند
موسم بندگی چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است، خدا میداند
گر نباشد همه اعضای تو تسلیم خدا
روزهات صرفهی نان است، خدا میداند
بار عام و همه مهمان خداوند کریم
ادامه مطلب
صبحِ آزادی
احمد شهریار
نوشتم خون، نوشتم درد، دردِ صبحِ آزادی
نوشتم غم، نوشتم آه، آهِ خنده و شادی
نوشتم یک عروسی، یک عروسِ مانده در آتش
نوشتم کفشهای سوخته با پای دامادی
نوشتم یک عروسک در کنارِ کودکِ بیجان
نوشتم بادبادک زیرِ سقفِ ملکِ اجدادی
نوشتم "غزه"، کاغذ قایقِ دریای خونین شد
نوشتم "انتفاضه"، جان گرفت آهنگِ آزادی
نوشتم تا بگریم، تا بگریانم جهانی را
جهان بیخبر از دردِ ویرانی و بربادی
ادامه مطلب
سفرۀ بابالحوائج
سیدحمیدرضا برقعی
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
ادامه مطلب
صفحهها
1
2
3
4
5
6
7
8
9
…
بعدی ›
انتها »
1 از 130
شماره بعدی