رفتن به محتوای اصلی
امام حسین علیهالسلام: لا یکمُلُ الْعَقْلُ الَّا بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛ عقل، جز از راهِ پیروی حق کامل نمیشود. (بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷)
خانه
گفتهها و نکتهها
اخبار
جریان شناسی
خانواده سبز
جوان
درمکتب عرشیان
حوزه و دانشگاه
فصل رویش
اقتصاد
سیاسی
بین الملل
صفحه آخر
1404/05/26
2025/08/17
هرگز نگو: خدایا پس کی؟!
هرگز نگو: خدایا پس کی؟!
هرگز نگو خسته ام..! زیرا اثبات میکنی ضعیفی. بگو...نیاز به استراحت دارم.
هرگز نگو نمی توانم...!
زیرا توانت را انکار میکنی. بگو...سعی ام را میکنم.
هرگز نگوخدایا پس کی؟!
زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی. بگو خدایا بر صبوریم بیفزا.
هرگز نگوحوصله ندارم...! زیرا…برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی. بگو...باشد برای وقتی دیگر...
هرگز نگوشانس ندارم...!
زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی. بگو...حق من محفوظ است!
ادامه مطلب
مسافر فلسطین.
محمد حسین انصارینژاد
بر جاده مسافر فلسطین است
دل واپس قبله نخستین است
رد میشود از مزارع زیتون
آنجا که به خون لاله آذین است
از قمریَکان طنین بالی نیست
با نای بریده، مرغ آمین است
با رنگپریده ماه در چشمش
انگار پرندهای کبودین است
بر باغ، پرندگان بمبافکن
در مزرعه، خوشهخوشه مین است
بنگر به فلک شهاب ثاقب را
هنگام تهاجم شیاطین است
بر مزرعه سپهر، میبینی
ادامه مطلب
دیوار و در، گدازهی آتش، شب عروج
مهتا صانعی
باید برای سینه، دلی دست و پا کنم
وانگه فدای حضرت خیرالنساء کنم
باید دوباره در دل پس کوچهها، شبی
دل را به سوز عشق شما مبتلا کنم
بانوی آب و آینه! دردیست درد عشق
دردی که هیچوقت نباید دوا کنم
ای در! به سمت پهلوی مادر نچرخ ... نه
آخر چگونه شرح چنین ماجرا کنم؟
دیوار و در، گدازهی آتش، شب عروج
باید کتاب دیگری از درد، وا کنم
میخواهم امشب از دل این واژههای داغ
ادامه مطلب
فتح خون
محمدمهدی خانمحمدی
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ «ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ» ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ واژههای ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ میشدند
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ نمیزدند
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎخۀ ﺯﯾﺘﻮﻥ نمیزدند
ادامه مطلب
همه مهمان خداوند کریم
حسان
رمزها در رمضان است، خدا میداند
برتر از فهم و گمان است، خدا میداند
لیلة القدر، کدامین شب این ماه خداست؟
چه شبی برتر از آن است، خدا میداند
هر شبی توبه کنیم از گنه و پاک شویم
لیلة القدر، همان است، خدا میداند
موسم بندگی چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است، خدا میداند
گر نباشد همه اعضای تو تسلیم خدا
روزهات صرفهی نان است، خدا میداند
بار عام و همه مهمان خداوند کریم
ادامه مطلب
صبحِ آزادی
احمد شهریار
نوشتم خون، نوشتم درد، دردِ صبحِ آزادی
نوشتم غم، نوشتم آه، آهِ خنده و شادی
نوشتم یک عروسی، یک عروسِ مانده در آتش
نوشتم کفشهای سوخته با پای دامادی
نوشتم یک عروسک در کنارِ کودکِ بیجان
نوشتم بادبادک زیرِ سقفِ ملکِ اجدادی
نوشتم "غزه"، کاغذ قایقِ دریای خونین شد
نوشتم "انتفاضه"، جان گرفت آهنگِ آزادی
نوشتم تا بگریم، تا بگریانم جهانی را
جهان بیخبر از دردِ ویرانی و بربادی
ادامه مطلب
سفرۀ بابالحوائج
سیدحمیدرضا برقعی
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
ادامه مطلب
مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون
محمد رسولی
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
اگرچه دفتری از داغ بر جبینها هست
نترس در دل تاریخ بیش از اینها هست
دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش
به سوگواری فرزندهای میهن باش
دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد
میان سینه ما داغ روی داغ افتاد
به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم
نترس باید از امروز دلْ قوی داریم
اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم
ادامه مطلب
مسافر فلسطین
محمدحسین انصارینژاد
بر جاده مسافر فلسطین است
ادامه مطلب
زخم فلسطین
سیده فاطمه صغری زیدی از هندوستان
قلم هنوز ز زخم تو میشود خونبار
به رنگ خون شده الفاظ شعر من انگار
کجا نشستهای ای عهدهدار عقل و شعور
که دم از آمدن صلح میزنی هر بار
به خاک و خون تن رنجور کودکان غریب
به غم نشسته ببین مادری به روی مزار
بیان قصه نمرود و آتش کوه است
خلیل در دل این آتش جفا پیکار
خرابه، خون، تن بی سر، اسیر دست جفا
به چشم من همه کرب و بلا شود تکرار
کنار قبر پدر آرمیده یک دختر
ادامه مطلب
صفحهها
« ابتدا
‹ قبلی
1
2
3
4
5
6
7
8
9
…
بعدی ›
انتها »
شماره قبلی
2 از 139
شماره بعدی