جهان در قرن جدید در حال عبور از نظم و نظامات سابق است و این میان بلوکی تازه از قدرت در قامت بریکس در برابر هژمونی غرب قدعلم کرده است؛ سازمانی که در حال پیش افتادن از اقتصاد غرب است و عضویت در آن فرصتی برای توسعه ایران.
بعد از ترور رهبر مقاومت حماس در غزه توسط ارتش اسرائیل، بحث محوری اندیشکدههای غربی، بر نحوه ادامه جنگ و کنترل باریکه غزه توسط رژیم صهیونیستی متمرکز شده است؛ موضوعی که با توجه به تجربه تاریخی فلسطین و همچنین مدل ساختاری شبکه مقاومت، با روایتهای متفاوتی روبهرو ست و اکثر اندیشمندان غربی در حوزه روابط بینالملل - مانند دنیس راس، توماس فریدمن و رایان کروکر - معتقدند که امکان نابودی مقاومت فلسطین با ترور رهبران آن وجود ندارد.
عملیات وعده صادق ۲ صهیونیستها و اصلیترین حامی آنها یعنی آمریکا را زمینگیر ساخته و معادلات منطقه و جنگ لبنان و غزه را به ضرر واشنگتن و تلآویو پیچیدهتر ساخته است. در چنین شرایطی، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و معاونان آنها، چارهای جز تمرکز بر مناقشات جاری در منطقه در این آوردگاه سیاسی ندارند. به عبارتی بهتر، تاکتیک انتخاباتی هر دو حزب سنتی آمریکا مبنی بر تمرکززدایی از جنگ غزه و جلوگیری از تأثیرات آن در روند مبارزات انتخاباتی خود، راه بهجایی نبرده است.
جنبش حزبالله از منظر سازمانی و همچنین جایگزینی نیروها و فرماندهان، توان بازسازی خود را دارد. ولی برای این بازسازی، نیازمند زمان است. برای چنین زمانی، لازم است دیگر گروههای مقاومت، عملیاتها و ضرباتی بر پیکره اسرائیل وارد آورند که تمرکز رژیم صهیونیستی از حزبالله کاسته شود.
ایران و اسرائیل، سالهاست بدون آنکه وارد جنگ تمام عیار با یکدیگر شوند، ضرباتی را در سطوح نظامی، امنیتی، سایبری و تبلیغاتی متوجه یکدیگر میکنند؛ اما در چند ماه گذشته رژیم صهیونیستی از خطوط قرمز عبور کرده و دست به ترور فرماندهان محور مقاومت در سطوح بالا در خاک ایران و لبنان و فلسطین زده است و در اقدام اخیرش، ساختمانی که رهبر حزب الله در آن حضور داشته را مورد هدف قرار دادند.
از این رو، اسرائیل، بازی را یک مرحله بالاتر برده و اگر پاسخ درخور نگیرد، برای افزایش سطح تنش، رغبت بیشتری خواهد داشت.