جنبش حزبالله از منظر سازمانی و همچنین جایگزینی نیروها و فرماندهان، توان بازسازی خود را دارد. ولی برای این بازسازی، نیازمند زمان است. برای چنین زمانی، لازم است دیگر گروههای مقاومت، عملیاتها و ضرباتی بر پیکره اسرائیل وارد آورند که تمرکز رژیم صهیونیستی از حزبالله کاسته شود.
ترور رهبران و فرماندهان در تاریخ رویارویی محور مقاومت و اسرائیل در میانمدت و بلندمدت، همانطور که برای اسرائیل امنیتی به ارمغان نیاورده، به تضعیف مقاومت نیز منجر نشده است. سلسله ترورهای اخیر اسرائیل و در رأس آنها شهادت سید مقاومت، در کوتاهمدت برای مقاومت لبنان و فلسطین بحرانزا هستند؛ اما ماهیت سازمانی این جنبشها همواره در گذشته بر بحران ناشی از فقدان رهبران اثرگذار، غلبه کرده و به احتمال زیاد در آینده نیز غلبه خواهد کرد.
علیرضا قاسمی
شهادت جناب سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، پس از اقدام تروریستی رژیم اسرائیل در ضاحیه، گرچه از منظر برخی کارشناسان حدس زده میشد؛ ولی هنوز هم اقدامی متهورانه از سوی حکومت اسرائیل قلمداد میشود. بهخصوص وقتی که متوجه شدیم پیشتر کابینه تلآویو طی جنگ غزه، دو بار طرح ترور «سید مقاومت» را رد کرده بود. دلایل چنین جسارتی از سوی اسرائیل را چنین برشمرد:
۱. در وهله اول باید پیامدهای جنگ غزه بر دستگاه محاسباتی تلآویو را بررسی کرد. برخلاف نبرد ۲۰۰۶ با حزبالله و یا نبردهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰ با حماس، اسرائیل، نبرد کنونی را یک نبرد وجودی درک کرده و به همین دلیل با وجود مخالفتهای جهانی، حتی صدور قطعنامه شورای امنیت و حتی مخالفتهای داخلی از یکسو و همچنین بهرغم تلفات ارتش این حکومت در غزه و ناکامیاش در آزادسازی اسیران صهیونیست از سوی دیگر، حاضر به آتشبس نیست. زیرا معتقد است که باید یک بار برای همیشه، تهدید مقاومت فلسطین را مرتفع نماید. البته انگیزههای شخصی نتانیاهو برای بقای در قدرت و تداوم حمایت آمریکا تحت این شرایط نیز کاتالیزور مهمی در تداوم نبرد بوده است. وقتی که بازیگری، نبردی را یک نبرد وجودی حس نماید، تنها زمانی متوقف میشود که یک تهدید وجودی دریافت کند و تلآویو هم به جهت حمایت پدافندی آمریکا و ناتو هم به پشتوانه تسلیحات اتمیاش، این تهدید را از پرتاب پهپادها، موشکها و حتی «وعده صادق» دریافت نکرده است. گرچه «وعده صادق» در برقراری موازنه قوا بین ایران و اسرائیل در کوتاهمدت مؤثر بوده است.
۲. دلیل دیگر، تقویت اجماع داخلی اسرائیل علیه حزبالله در قیاس با حماس است. درباره غزه، به دلیل وجود اسیران صهیونیست، مخالفتهایی نسبت به ادامه جنگ وجود دارد و حتی بخشی از اپوزیسیون نتانیاهو، حامی توافق با حماس و آتشبس میباشد. ولی ترور شهید نصرالله و فرماندهان عالیرتبه حزبالله و حتی سپاه پاسداران در منطقه، مورد حمایت کلیت ساختار سیاسی اسرائیل است و همگی بر رفع تهدید ناامنی مناطق شمالی و بازگشت آوارگان صهیون تأکید دارند. این خطای آشکاری است که چنین جسارتی را به شخص نتانیاهو تقلیل دهیم.
اما آیا فقدان شهید نصرالله، موجب نابودی حزبالله خواهد بود؟ قطعاً خیر. جنبش حزبالله از منظر سازمانی و همچنین جایگزینی نیروها و فرماندهان، توان بازسازی خود را دارد. ولی برای این بازسازی، نیازمند زمان است. برای چنین زمانی، لازم است دیگر گروههای مقاومت، عملیاتها و ضرباتی بر پیکره اسرائیل وارد آورند که تمرکز رژیم صهیونیستی از حزبالله کاسته شود. طبعاً وقتی که اسرائیل بزرگترین تهور علیه حزبالله را با ترور فرماندهان یگان رضوان و سپس شخص سید حسن نصرالله انجام داده، به زودی تهاجم زمینی به جنوب لبنان را آغاز خواهد کرد. هدف حداقلی این تهاجم، کمربند حائل از مرز تا رودخانه لیطانی است؛ ولی اسرائیل هدف حداکثری مبنی بر نابودی حزبالله را نیز پی خواهد گرفت. مگر اینکه هم حزبالله و هم ایران و دیگر گروههای مقاومت، کنشهایی داشته باشند که در وهله اول، حمله زمینی را به باتلاقی برای ارتش اسرائیل بدل کند و سپس، یک تهدید وجودی برای اسرائیل بیافرینند.
امروز، دفاع از حزبالله، نه فقط دفاع از مردم و شیعیان مظلوم لبنان؛ بلکه دفاع از امنیت ملی ایران است، چنانکه حزبالله در جریان مبارزه با تروریسم تکفیری، ضامن امنیت مرزهای ایران بود و البته ایده مقاومت در لبنان، تا وقتی که اشغالگری اسرائیل تداوم دارد، ادامه خواهد یافت. گرچه فقدان نصرالله، از منظر کاریزماتیک، ضربهای شاید جبرانناپذیر بر پیکره مقاومت اسلامی لبنان خواهد بود. همانگونه که فقدان سردار سلیمانی (روحشان شاد).
محور مقاومت پس از شهادت سید حسن نصرالله چگونه خواهد بود:
اسرائیل پس از عملیات طوفان الاقصی با یک بحران بیسابقه در حوزه امنیتی مواجه شد. حوزهای که همواره نقطه قوت این رژیم بوده و ضامن اصلی ثبات در سرزمینهای اشغالی محسوب میشود. آنها به کمک آمریکا و دیگر متحدان خود، به مرور توانستند از آن وضعیت بحرانی فاصله بگیرند و نه تنها برتری از دست رفته را جبران کردند؛ بلکه محور مقاومت را با شوکهای سنگین امنیتی مواجه ساختند. اکنون موازنه قوا یا آنچه در ذیل آن موازنه تهدید خوانده میشود، به ضرر محور مقاومت دستخوش تغییر شده است. دولت تندرو صهیونیستی نشان داده در مدیریت نگرانیهای متحدانش موفق بوده و هیچ نرمشی در قبال مطالبه صلح در داخل نیز نشان نمیدهد. این راهبرد تهاجمی بر این مبنا طراحی شده که غرب در هر صورت ناگزیر از حمایت اسرائیل خواهد بود و محور مقاومت به ویژه تهران فاقد امکان لازم برای واکنش جدی به این اقدامات تجاوزکارانه هستند. البته صهیونیستها تاکنون محدودیتهایی برای این رویکرد تهاجمی قائل شدهاند و نگران هستند که ورود مستقیم تهران به جنگ، علاوه بر تغییر موازنه، در تحمل متحدانشان به ویژه آمریکا نگنجد و با واکنش جدی از سوی آنها مواجه شود.
سیاست اصولی تهران در طول دههها همکاری با جنبشهای آزادیبخش که حزب الله مهمترین آنها است، تاکنون هرگز شامل مداخله مستقیم نظامی در حمایت از آنها نبوده است. بازدارندگی سرزمینی جمهوری اسلامی ایران اگرچه در نسبت مستقیم با قدرت دیگر اضلاع محور مقاومت تعریف میشود؛ اما از ابعاد گسترده و متنوعی برخوردار است و تضعیف یک بُعد آن، نمیتواند تهدیدی حیاتی برای تهران و متحدانش محسوب شود.
باید دانست ترور رهبران و فرماندهان در تاریخ رویارویی محور مقاومت و اسرائیل در میانمدت و بلندمدت، همانطور که برای اسرائیل امنیتی به ارمغان نیاورده، به تضعیف مقاومت نیز منجر نشده است. سلسله ترورهای اخیر اسرائیل و در رأس آنها شهادت سید مقاومت، در کوتاهمدت برای مقاومت لبنان و فلسطین بحرانزا هستند؛ اما ماهیت سازمانی این جنبشها همواره در گذشته بر بحران ناشی از فقدان رهبران اثرگذار، غلبه کرده و به احتمال زیاد در آینده نیز غلبه خواهد کرد. شهادت رهبران حزبالله و حماس در هفتههای گذشته، هزینه هنگفتی را به محور مقاومت و در رأس آن تهران تحمیل کرد؛ ولی این وضعیت اگرچه دشواریهایی در کوتاهمدت برای مقاومت به دنبال دارد؛ اما نمیتواند تهدیدی حیاتی برای ایران یا حتی متحدان منطقهایاش محسوب شود.
این ترورها همچنین به نظر نمیرسد باعث درگیری مستقیم ایران در جنگ شود. ایران همچون گذشته، تهدیدهای خارج از مرزهای سرزمینی خود را به عنوان تهدید حیاتی تلقی نمیکند و به رویارویی غیرمستقیم با اسرائیل ادامه میدهد. بازسازی اطلاعاتی، جبران خلاءهای امنیتی و در عین تلاش برای ماندن رژیم صهیونیستی در یک جنگ فرسایشی، اولویتهای اصلی محور مقاومت خواهند بود تا رژیم منحوس صهیون را از درون متلاشی کند.