

داود مهدوی زادگان
سالیان درازی است که فقر و مشقت مردم، برای جماعتی به ابزاری برای رسیدن به چهار هدف ضد مردمی تبدیل شده است: ١) تعطیل کردن احکام شرعی که بنیاد آن احکام بر سعادت و رفاه و آرامش مردم است. ٢) تصاحب قدرت. ٣) کسب ثروتهای نامشروع و تفاخر و بی دردی. ۴) عملیاتی کردن طرح استعماری سازش و تسلیم. بهخاطر این چهار دلیل است که میبینیم هیچگاه فقر و مشقت مردم به دست این جماعت نه فقط حل نشده باقی میماند؛ بلکه عمیقتر هم میشود. تشدید فقر مردم چونان سوخت اتمیِ اقدامات آنها در راه تحقق این چهار هدف به حساب میآید. چون اگر فقر حل شود، این چهار هدف نامقدس، دست نیافتنی میشود. اکنون که قانون عفاف و حجاب را به تعطیلی کشاندهاند، چگونه است که فقر و بیکاری همچنان ریشهکن نشده است؟ و چگونه است که این جماعت در مادیات روز به روز مرفهتر و فربهتر و بیدردتر میشوند؟ بیچاره خلقالله که هر بار به این جماعت اعتماد میکنند و هر بار هم در تحصیل زندگی خوب و سالم، نا امیدتر از گذشته میشوند. بیچارهتر از مردم، نظامی است که میخواهد پایبند به اصول دموکراسی باقی بماند تا اتباعش به رفاه و آرامش برسند؛ ولی دریغا که گرفتار این جماعت زر و زور و بیگانهپرست شده است. به نظر شما، آیا وقت آن نرسیده که جمهوری اسلامی پارادایم مملکتداری خود را تغییر دهد و این اندازه اهل مماشات و رواداری نسبت به مرفهین بیدرد و قدرتطلبان بیگانهپرست نباشد؟ مردمسالاری دینی این نیست که در واگذاری دستگاه اجرایی، یله و رها عمل کنیم و ملتزم به حضور همه جریانهای سیاسی با هر نوع گرایش و مسلکی باشیم. مگر نه این است که وصیت امام خمینی (ره) به مسئولان نظام، حذر کردن از جریان نفوذ مرفهین بیدرد و لیبرالها و غربپرستان بوده است. جریانی سیاسی که با گفتمان انقلاب اسلامی فرسنگها فاصله پیدا کرده است و مخالف آن است و از پارادایم نظام سرمایهداری و استکبار جهانی دفاع میکند و جاده صافکن آن شده است و حتی بهخاطر ملت هم حاضر به تغییر پارادایم منحوس خود نیست، چرا باید چنین جریانی مجاز به مشارکت در حکمرانی دینی بشود و سرنوشت مملکت را به آن سپرد؟!