امام حسین علیه‌السلام: ای مردم! در کسب صفات زیبای اخلاقی بکوشید و برای به دست آوردن این سرمایه‌های معنوی شتاب کنید.  (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

خطر ریا و حبط عمل

استاد محسن قرائتی:

ما گاهی وقت‌ها دوربین که می‌بینیم، یک کسی نماز می‌خواند وسط نماز متوجه دوربین شد، وسط قنوتش یکباره چنین کرد، (خنده حضار) یا در هیئت اسم پنج نفر را می‌برند، اسم ششمی، آقا بنویسید بدهید من هم آمدم، چرا اسم مرا نبردند؟ بگویند در این خط من هم آمدم. ایمان به خدا باعث می‌شود انسان عملش سوراخ سوراخ نشود. یکی از دعاها این است که می‌گوید: «اللهم سددنی» سددنی همان سدسازی است، یعنی خدایا سوراخ‌های مرا بگیر. چون ما سوراخ سوراخ هستیم. چون سوراخ سوراخ هستیم، کار خیر که می‌کنیم از این سوراخ‌ها در می‌رود مثل آبکش، در آب پر است بالا می‌کشیم چیزی ندارد. چرا؟ برای اینکه این آبکش… شما هم آبکش می‌گویید؟ آبکش است دیگر، چیز دیگر نگویم من… آبکش را در آب می‌گذاری پر است و بالا می‌کشی چیزی نیست. ما خیلی نماز خواندیم ولی… یکبار پیغمبر فرمود: هرکس «لا اله الا الله» و «سبحان الله» بگوید، یک درخت در بهشت به درخت‌هایش اضافه می‌شود. یکی از اصحاب گفت: پس بهشت ما چقدر درخت خواهد داشت. چون ما صبح تا شب سبحان الله می‌گوییم، چه باغی خواهیم داشت و چقدر درخت دارد! حضرت فرمود: بله، گاهی هم یک آتش می‌فرستید و همه را می‌سوزاند؛ لذا در قرآن آیاتی داریم «هَباءً مَنْثُورا» (فرقان/23) یعنی کارهایش دود می‌شود، آیه قرآن است. آیاتی داریم «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» تمام کارهایش حبط می‌شود. عجب! «لا تُفْسِدُوا» کار خوب کردی؛ اما فاسدش کردی. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» صدقه دادی؛ اما با منت و اذیت باطل کردی. آیا کسی جرئت دارد به شما بگوید: آقا یک کار خوب کردم، یک کار خوب بود. کارهای خوب را خوشمان می‌آید انجام می‌دهیم، اینها را روی خدا نمی‌شود حساب کرد. یعنی کارهای خودمان، روی کارهای خودمان نمی‌شود حساب کرد.

یک زمانی جوان بودیم هرسال مکه می‌رفتیم. سه گروه زیاد مکه می‌روند، آخوند و آشپز و دکتر، ما چون آخوند بودیم برای تبلیغات ما را می‌بردند. ما که چند بار مکه رفتیم، گفتیم: این سفر حج را به نیابت امام زمان برو. گفتیم: اگر به جای امام زمان و به نیابت از امام زمان حج می‌روی پس حواست جمع باشد، آیات حج را ببین، روایات را ببین، غسل توبه کن، وصیت کن، یک خرده از این کارها کن که حج یک حج آبداری باشد. در پله‌های هواپیما، پناه بر خدا… گفتم: آقای قرائتی! اگر خود امام زمان بگوید: آقای قرائتی از پله‌ها پایین بیا، من خودم امام زمان هستم، هرسال مکه هستم، تو فلان روستا برو مسئله بگو. روستا مسئله بگویم؟ آقا اجازه بدهید ما مکه برویم. نگو امام زمان، بگو هوس است. اگر خود امام زمان بگوید: نه، گوش می‌دهیم؟ حتی خمس که می‌دهیم بعضی‌هایمان خمس دادنمان مشکل دارد. خمس هم می‌دهیم؛ ولی معلوم نیست قبول شده باشد؛ چون این سیدی که دوستش دارم می‌دهم نه آن کسی که نیازش بیشتر است. می‌گویم: بله ولی دوستش دارم. محله‌ی خودمان باشد خرج می‌کنم، محله‌های دیگر خرج نمی‌کنم به من چه! یعنی اگر کسی کارش محلی شد، فامیلی شد، قبیله‌ای شد، دوستش دارم شد، این‌ها که شد، این‌ها را پای خدا نگذارید. من به کارمندهای دولت هم دیروز در ارشاد سخنرانی داشتم، گفتم: آقایان ارشادی‌ها ظهر که مسجد می‌روید این را جزء دین حساب نکنید. اذان می‌گویند، از پشت میز خسته شدی، می‌روی یک آب به صورتت می‌زنی تازه می‌شوی، دولا و راست می‌شوی و برمی‌گردی سر کارت. اگر هم نماز نروی لو می‌روی، می‌گویند: فلانی نماز نمی‌خواند. حفاظت و حراست و دوربین مخفی، اگر غروب در خانه صدای اذان شنیدی و مسجد رفتی، نماز غروبت قبول است. چون آنجا هیچ دوربینی نیست، هیچ اجباری نیست. ما خیلی کارها را فوت کنیم، خدا درونش نیست. این خیلی مهم است.