نظام سیاسی آمریکا و به طور کلی نظامهای لیبرال دموکراسی، در حقیقت یک نظام اُلیگارشی یا گروهک سالاری (حکومت گروه اقلیت) هستند. اُلیگارشی در ادبیات سیاسی، اصطلاحی است که اشارههای تحقیرآمیزی به نوع اداره حکومت توسط گروهی خاص و اندک (اعم از حزب، اتحادیه صنفی، دینی یا هر مجمع دیگر) دارد؛ معنی حکومت الیگارشی این است که حکومت توسط یک گروهِ حکمران کوچک و فاسد اداره میشود؛ این گروه، خود را در برابر توده مردم مسئول نمیداند و منافع شخصی و حزبی خویش را بر منافع عمومی ترجیح میدهد. در فرهنگ سیاسی، این اصطلاح از زمان افلاطون تمایز آشکاری با حکومت پادشاهی و مردمسالاری داشته است. در نظر افلاطون، اُلیگارشی شکل منحطّ حکومت بود. وی آن را صورت فاسد شده حکومت آریستوکراسی (حکومت اشرافسالاری یا حکومت نخبگان و دانایان) میدانست؛ همانگونه که استبداد و دیکتاتوری، صورت فاسد شده حکومت پادشاهی و حکومت آنارشی (حکومت توده اغتشاشگر) صورت فاسد شده دموکراسی است.
در مجموع، اُلیگارشی در افکار افلاطون حکومت گروههای معدودی از ثروتمندان، استعمارگران و صاحبان نفوذ بر اکثریت جامعه است؛ حکومتی که در آن زمام قدرت در دست افراد معدودی است که خود را گویا مالک اصلی اموال عمومی میدانند. در این حکومت شرط رسیدن به حکومت و ریاست بر مردم، داشتن ثروت بیشتر است و نه توانمندی. به همین دلیل افلاطون معتقد است در این نوع حکومت، اتحاد اجتماعی از دست خواهد رفت؛ زیرا اجتماع به دو دسته ثروتمند و تهیدست تبدیل میشود.
شواهد متعددی از اُلیگارشی بودن نظامهای سیاسی کنونی غرب در آمریکا و اروپا وجود دارد. در این کشورها به خصوص آمریکا حاکمیت در دست گروهی اندک، فاسد و غیر مردمی قرار دارد. منافع جمعی و ملی برای این گروه اهمیتی ندارد؛ بلکه ملاک، تامین منافع شخصی و حزبی است. این گروه در شرایط عادی از طریق رسانه و ابزارهای دیگر تلاش میکند افکار عمومی را فریب داده و با خود همراه سازد. ولی در شرایط اضطراری حتی با وجود مخالفتهای جمعی نیز راه خود را ادامه میدهد و اکثریت ناراضی را سرکوب میکند. عملکرد حاکمان آمریکا و برخی کشورهای اروپایی بعد از وقایع 7 اکتبر 2023 و اصرار آنان بر حمایت از جنایات جنگی رژیم صهیونیستی با وجود مخالفتهای مردمی و دانشجویی، شاهدی بر این مسئله است.