امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

واگرایی‌های دهه هفتاد و نابسامان‌های شبکۀ ‌نمایش‌خانگی

آزاده محمودیان 
 
همگی تاکنون، تخته‌سنگی را دیده‌ایم که بر اثر اصابت مداوم قطرات آب، فروخورده و تحلیل رفته است. در نفوذ نرم، امری که بسیار کم‌اثر می‌نماید، با تداومی نامحسوس، رخنه و اثری اعجاب‌آور خلق می‌کند و برای چنین اثری در عرصه روان و رفتار جامعه، چه ابزاری نیرومندتر از رسانه. در اولین مواجهه با عبارت «چالش تحمیلی حجاب»، چنین به نظر می‌رسد که این امر، فراتر از مرزها و به‌وسیله رسانه‌های بیگانه مدیریت و تداوم یافته است؛ البته این واقعیت است؛ اما نه تمام واقعیت. بخش مورد غفلت، سهم انکارناپذیر دستگاه‌های فرهنگی و رسانه‌های داخلی در این چالش تحمیلی و بسیاری از ناهنجاری‌های اخلاقی است که در اکنونِ جامعه، به مرضی لاعلاج مبدل گشته است.
۱. در عالم رسانه، نظریه‌ای وجود دارد به‌نام کاشت که معتقد است تماشای مداوم رسانه‌ها، به‌تدریج نگرش‌ها و باورهای مخاطبان را تغییر می‌دهد. اگر رسانه به‌طور مکرر هنجارهایی را به تصویر بکشد که خلاف عرف یا ارزش‌های جامعه است، در بلندمدت می‌تواند نسبت به آن هنجار و رفتار، قبح‌زدایی و عادی‌سازی کند. نظریه برجسته‌سازی هم می‌گوید رسانه‌ها تعیین نمی‌کنند که مردم چگونه فکر کنند؛ بلکه تعیین می‌کنند درباره چه چیزی فکر کنند. حالا می‌خواهم این دو نظریه را کنار هم قرار بدهم تا ببینیم این دو باهم قدرت تحقق چه تغییراتی را در جامعه دارند. با مثالی از زادگاه همین نظریه‌ها سخنم را به‌پیش می‌برم. مثلاً در تلویزیون آمریکا، در دهه ۸۰ میلادی، نمایش روابط همجنس‌گرایانه بسیار محدود و قبیح تلقی می‌شد؛ اما از دو دهه بعد، سریال‌هایی مثل «ModernFamily»، شروع به نمایش عادی و مثبت این روابط کردند. نظریه‌ها درست پیش‌بینی کرده بودند و حساسیت مخاطب با دیدن مکرر این موضوع کاهش پیدا کرد و به‌مرور قبح آن شکسته شد. اکنون در جوامع غربی، سخن گفتن در مذمت این رذیله اخلاقی، جرم محسوب می‌شود و برای گوینده انواع محدودیت‌ها را در پی دارد.
۲. از سوی دیگر، این حقیقت که رسانه‌ها می‌توانند ابزار سلطه فرهنگی و شکل‌دهی به ایدئولوژی باشند، پنهان نیست. رسانه‌ها می‌توانند با ایجاد گفتمان‌هایی خلاف ارزش‌های قطعی، ساختارهای موجود و مسلط فرهنگی را زیر سؤال ببرند. البته، خاستگاه این نظر هم خود غرب است. غربی‌ها هم زمانی برای از دست‌رفتن ارزش‌های‌شان دلواپس بودند و درباره آن هشدار می‌دادند. یکی از نمونه‌های تخریب فرهنگ سنتی توسط رسانه‌های رسمی، ساختارشکنی مفهوم سنتی خانواده بود؛ اتفاقی که با سریال‌هایی چون «Family Guy» رقم خورد که با مهارت و استفاده از زبان طنز، ساختار خانواده را به چالش کشیدند و این یعنی مداومت در ارسال و تکرار پیام مشخص با زبان‌های متنوع، برجسته‌کردن تابوها، به‌کارگرفتن چهره‌های زیبای جدید در کنار قدیمی‌های جذاب و... همگی از راه‌هایی است که رسانه را در قبح‌زدایی و به چالش کشیدن قوی‌ترین ارزش‌های فرهنگی مدد می‌رساند.
 ۳.  آنچه از ابتدا در جانمایی «شبکه نمایش خانگی» در گستره رسانه‌ای کشور مشهود بود، توان رد کردن خطوط قرمز هویتی و فرهنگی ایران اسلامی بود. با رصد دقیق حرکت این رسانه، اتهام بی‌نظریه بودن سیاست‌گذاری‌های رسانه‌ای کشور، بیشتر به خام‌اندیشی می‌ماند. حرکت این رسانه‌ها نشان می‌دهد مطابق با نظریه‌های فوق، جدی‌ترین ارزش‌های جامعه، به بهانه‌های متنوع، مورد قبح‌زدایی و عادی‌سازی قرار گرفته‌اند. وقتی به بهانه قصه‌پردازی مربوط به پیش از انقلاب، زنان بی‌حجاب، آرایش‌های غلیظ، رقص و حرکات و لمس‌های خارج از عرف، در صفحه رسانه‌های رسمی نقش می‌بندد، چرا توقع داریم جامعه همچنان این رفتارها را ناهنجاری تلقی کند و از آن اجتناب ورزد؟!
۴. ریشه این ماجرا مربوط به آغاز شبکه نمایش‌خانگی نیست؛ بلکه مربوط به چرخش‌های هویتی است که از ابتدای دهه هفتاد شمسی، به‌مرور در ساختار فرهنگی کشور آغاز شد؛ همان‌که رهبر انقلاب از آن به «واگرایی‌های دهه هفتاد» یاد کردند. پس، آن تهاجم و شبیخون فرهنگی، ریشه‌ای درونی داشت که در بهره‌مندی از رسانه کارکشته و نظریه‌مند بود. چنان چیره‌دست که حتی بخشی از بدنه مدیریتیِ خودی را نیز به‌کار گرفت و تریبون‌های مختص نظام را همراه ساخت. این قطرات نرم چنان در بدنه سخت ارزش‌ها نفوذ کرد که فی‌المثل برترین نهاد فرهنگی نظام حتی هنوز متوجه این زخم عمیق نشده و به‌اندازه تأثیر معدل فلان‌پایه در کنکور، دغدغه پرداختن به آن را ندارد! در این مسیر دیری نمی‌پاید که صحنه‌هایی بیش از زنان سربرهنه، رقص‌ها و لمس‌کردن‌ها، و مفاهیمی فراتر از خیانت و روابط ضربدری را از رسانه‌های رسمی شاهد خواهیم بود. در حقیقت، جامعه به نسبت سرعت و شدتِ ناهنجاری‌های تحمیلی از سوی ساختار رسمی، بسیار آرام‌تر و نجیبانه‌تر، حرکت می‌کند.