از ترور شخصیت شهید سنوار تا امضایترامپ تضمین است!
محمد ایمانی با اشاره ادعاهای بیدلیل و حاشیهساز «عبدالرضا داوری» نوشت:
«کاسب سیاسی ابن الوقتی را تصور کنید را که در انتخابات سال ۱۳۸۴ به خدمت ستاد کارگزاران در میآید و در نشریهای به نام رصد، مقاله "نوبت هاشمی است چندی" را مینویسد. همین چپنمای سابق، بعد از انتخابات، طرفدار دوآتشه احمدینژاد میشود! تملق میگوید و خود را به معاونت ایرنا میرساند؛ سپس، سینهچاک حلقه انحرافی میشود و با وجود برخی نهیهای رهبری، از آنها دفاع میکند. مدتی بعد که حلقه انحرافی از رونق میافتد، به تهمت و تخریب احمدینژاد میپردازد. او در دوره اخیر، کنتراتچی افراطیون مدعی اصلاحات میشود. پروژه میگیرد و به ترور شخصیت میپردازد. وی بارها به خاطر ثابت شدن دروغگوییهایش عذرخواهی کرده؛ اما به خلافگویی ادامه داده است. دادستانی تهران علیه وی چند بار اعلام جرم کرده است. عبدالرضا داوری، سال گذشته در اوج فشار صهیونیستها علیه فرمانده یحیی سنوار و همرزمان مظلومش در غزه، تهمت جاسوسی اسرائیل را به آن فرمانده شجاع زد! سپس، هنگامی که تصاویر شهادت مظلومانه فرمانده دلاور حماس منتشر شد، ناچار به عذرخواهی شد و نوشت: "سنگینی شهادت سید حسن نصرالله و پیچیدگی صحنه باعث شد درباره مجاهدت و اخلاص فرمانده کبیر یحیی سنوار دچار تردید شویم. امیدوارم خداوند این تردید را از کارنامه اخروی ما بزداید"!
او همچنین ابراز پشیمانی کرده و در توییتر نوشت: «خدمت ریاست و بازپرس دادسرای فرهنگ و رسانه عرض کردم دو توییتم درباره آقای یحیی سنوار، صرفاً بر اساس یک ابهام پژوهشی بود»!
وی همچنین مدعی "برنامهریزی عامدانه دولت شهید رئیسی برای ورود سالانه ۲.۵ میلیون از اتباع افغانستان به کشور"! شده بود که تکذیب شد.
اکنون همین پادوی رسانهای بدنام، از اینکه روزنامه کیهان خواستار بررسی ابعاد ماجرای انفجار در بندر شهید رجایی شده تا معلوم شود حادثه یا خرابکاری بوده، ترش کرده است. چرا نباید ابعاد ماجرا بررسی و روشن شود؟!
صاحب کار او کیست که آخرین بار ادعا کرد: "امضای ترامپ واقعاً تضمین است"؟! جز یک خرد آشفته یا وامدار، چه کس دیگری میتواند امضای موجودی مثل ترامپ را تضمین بداند؟! داوری پنج سال قبل هم مدعی شده بود: "ترامپ [آمر ترور سردار سلیمانی]، حُرّ بن یزید ریاحی است"!!
از ویژگیهای منافق، این است که به خاطر بیپروایی در گفتار و رفتار، دائماً مجبور به عذرخواهی میشود؛ اما نمیتواند عادت پست خود را کنار بگذارد.»
استفاده از ترفند «مرد دیوانه» برای ترساندن طرف مقابل
حسین شریعتمداری در یادداشت کوتاهی به سخنان دونالد ترامپ در گفتوگو با مجله آمریکایی تایم مبنی بر اینکه:
«فکر میکنم ما با ایران به توافق خواهیم رسید...؛ البته اگر نتوانیم به توافق برسیم، من ممکن است با میل خود وارد جنگ شوم» اشاره کرد و در این رابطه نوشت: «این روزها و در حالی که مذاکرات غیرمستقیم ایران با آمریکا در جریان است، تهدیدهای مورد اشاره را نمیتوان و نباید نادیده گرفته و از کنار آن به آسانی عبور کرد. پیشتر به تحریمهای سهگانه آمریکا که هرکدام دقیقاً در آستانه ۳ دور مذاکره وضع شده بود و نیز به تهدید ایران در گفتوگوی تلفنی ترامپ و نتانیاهو اشاره شد؛ «پیامهای چهارگانهای که به آن اشاره شد، نشان میدهد که آمریکا از اهداف باجخواهانه خود دست نکشیده است که اگر اینگونه نبود، رخدادهای چهارگانه مورد اشاره، آنهم دقیقاً در گرماگرم مذاکرات، کمترین توجیهی نداشت. مگر نه اینکه ویتکاف در هر دو دور مذاکرات بر حل مسائل فیمابین و رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین تاکید کرده است؟! اگر اینگونه است، تحریمهای زنجیرهای و اظهارات ترامپ در مکالمه تلفنی با جلاد خونخوار رژیم صهیونیستی چه توجیهی دارد»؟!
خانم «نیکی هیلی» نماینده دور اول ریاست جمهوری ترامپ در سازمان ملل متحد، اعتراف کرده بود که ترامپ از ترفند «مرد دیوانه» بهره میگیرد و به من اصرار میکرد که از او چهره یک رئیسجمهور غیرقابل پیشبینی ارائه کنم! نیکی هیلی میگفت، ترامپ در مقابل پرسش من که چرا باید چنین باشد؟ تاکید میکرد «برای ترساندن طرف مقابل»!.
اما، اگرچه تیم مذاکرهکننده کشورمان طی دو دوره مذاکرات اخیر با هوشمندی نشان داده است که به حریف اجازه خروج از چارچوب تعیین شده را نمیدهد؛ ولی انتظار میرود از طرف مقابل درباره تناقض میان فرمول اعلام شده مذاکره و اظهارات ترامپ توضیح بخواهد.
ادامه فتنهگریهای کروبی!
مرتضی حسینی
مهدی کروبی، شخصی که سالها پیش با ادعای واهی تقلب در انتخابات ۸۸ کشور را دچار فتنه و آشوب کرد و به لطف رأفت نظام به جای محاکمه، صرفاً در حصر خانگی قرار گرفت، حالا دوباره زبان به همان یاوهگوییهای قدیمی گشوده است.
او در تازهترین اظهارنظر خود، مدعی شده که در انتخابات سال ۸۴، سخنگوی شورای نگهبان "احمدینژاد" را بدون دلیل به عنوان نفر دوم به دور بعدی انتخابات معرفی کرده است! ادعایی بیپایه، بیسند، و پر از بوی کینه و عقدههای انباشته. او حتی مدعی شده براساس آمار وزارت کشور، خودش و مرحوم هاشمی رفسنجانی به دور دوم رفته بودند! یعنی دقیقاً همان مدل دروغبافیای که میرحسین موسوی در سال ۸۸ انجام داد و بدون داشتن هیچ مدرکی، خودش را پیروز قطعی انتخابات معرفی کرد.
کروبی گستاخانه، نظامی را که به او عزت و اعتبار داد، به خیانت متهم میکند! نظامی که حتی در برابر فتنهگری او، به جای محاکمه در دادگاه علنی، با کمال رأفت برخورد کرد. حالا که از حصر خارج شده، دوباره شروع به نشخوار همان حرفهای پوسیده کرده است.
مهدی کروبی امروز چیزی جز بازماندهی یک پروژهی شکستخورده نیست. پروژهای که قصد داشت مشروعیت نظام اسلامی را زیر سؤال ببرد؛ اما خودش در زیر آوار دروغهایش مدفون شد.
از مسجد اعظم قم تا کوچههای بوشهر
کانال آنتی سکولار:
افرادی هستند که بارها نسبت به نظام اسلامی و چهرههای آبرومند حوزه علمیه اهانت خودشان را رسانهای کردهاند؛ اما بدون هیچ دغدغهای از آنها دعوت میشود تا در مسجد اعظم قم تریبون در دست بگیرند و خودی نشان بدهند.
همین چند وقت پیش بود که یکی از این افراد مداحنما، به آیتالله محسن اراکی علناً اهانت کرد و جامعه روحانیت را موجوداتی خبیث معرفی کرد؛ اما بهتازگی نیز از طرف علوی بروجردی برای حضورش در مسجد اعظم قم فرش قرمز پهن کردند.
وقتی در شب شهادت امام صادق علیهالسلام و در قلب شهر مقدس قم، چنین افرادی که سنگ تشیع انگلیسی را به سینه میزنند میداندار مجالس علما میشوند، چگونه نباید انتظار داشت مروجان بیحیایی نیز بهراحتی در شب شهادت امام صادق علیه السلام، کوچههای بوشهر را پامال رقص مختلط و بیحیایی بیعفتی کنند!
وقتی علمای قم از آنچه در مسجد اعظم قم میگذرد بیتوجه میشوند، طبیعی است که فریاد امامجمعه محترم بوشهر علیه ترویج بیحیایی نیز شنیده نمیشود و در شام شهادت امام صادق علیهالسلام به خواست علمای انقلابی دهنکجی میکنند.
وقتی «نقد» روحانیت، تئوریزهکردن سکولاریسم میشود
عباس عبدی در یادداشتی، با زبانی به ظاهر انتقادی و دلسوزانه، ادعا میکند که حضور روحانیون در قدرت باعث شده مردم از آنها فاصله بگیرند، و جایگاه قدسیشان از بین برود. اما پشت این استدلال، یک پیام پنهان نهفته است: اینکه روحانیت نباید وارد سیاست میشد، و حضور دین در حکومت، اشتباه بود.
یعنی دقیقاً همان خط فکری سکولاریسم؛ اما اینبار در قالب «نقد اجتماعی».
اما این حرفها چند اشکال اساسی دارد:
اول، حضور روحانیت در سیاست عامل عزت مردم بود، نه عامل زوال؛ مگر نه اینکه در مشروطه، ملیشدن نفت، و انقلاب اسلامی، همین روحانیت بود که مردم را به صحنه آورد؟ اگر حضور در سیاست، اصلِ روحانیت را خراب میکند، پس چرا امام خمینی محبوبترین رهبر تاریخ معاصر ایران شد؟ پس مشکل حضور در قدرت نیست، مشکل فاصله گرفتن از آرمانهاست.
دوم، نقد جزئی را به کلی تعمیم ندهیم؛ عبدی با نشان دادن چند طلبه یا روحانی سطحینگر در فضای مجازی، نتیجه میگیرد که کل روحانیت منحرف شده! در کدام صنف، ما اینگونه قضاوت میکنیم؟ اگر چند پزشک خطا کردند، کل پزشکی را کنار میگذاریم؟ این مغالطهی «تعمیم ناروا» ست.
سوم، ادغام دین و سیاست، از متن دین میآید؛ عبدی میگوید که امر سیاسی، نسبی است و امر دینی، مطلق. پس این دو را نمیشود با هم جمع کرد. اما مگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)، امیرالمومنین علی (علیه السلام)، یا حتی امام خمینی (ره) فقط موعظهگر بودند؟ نه، آنها حکومت کردند، قضاوت کردند، عدالت اجرا کردند. دینی که در سیاست نیاید، در نهایت زیر پای سیاست له خواهد شد.
چهارم، ما نیاز به پالایش درونی داریم، نه کنار کشیدن؛ اگر بخشی از روحانیت دچار دنیاطلبی شده، راهحل این نیست که کل نهاد روحانیت را حذف کنیم؛ بلکه باید به روحانیت انقلابی، مردمی و اهل جهاد برگردیم. همانها که مردم هنوز هم برایشان جان میدهند: امثال شهید بهشتی، مطهری، حججی، صدرزاده، و صدها طلبهی گمنام در سنگر خدمت.
در یک کلام، نقدهایی مثل یادداشت عبدی، در ظاهر دغدغهمند و اصلاحطلباند؛ ولی در واقع دارند زیرساخت مشروعیت دینی در نظام اسلامی را هدف میگیرند.
این نقدها، نسخهی نرمی از همان ایدهی خطرناک سکولاریسماند: حذف دین از اداره جامعه.
عکس هفته
توصیف اکونومیست از وضعیت آمریکا تحت رهبری ترامپ