در رتبهبندی شانگهای که از مهمترین و معتبرترین نظامهای رتبهبندی دانشگاهها است، تعداد ۹ دانشگاه از جمهوری اسلامی ایران در میان ۱۰۰۰ دانشگاه برتر دنیا حضور یافتهاند. [یعنی نسبت به سال گذشته (۲۰۲۳) یک دانشگاه کمتر شده است] این در حالی است که ۱۰ دانشگاه از ترکیه و ۱۲ دانشگاه از عربستان سعودی حضور داشتهاند! (یعنی ما به رتبه سوم منطقه تنزل کردهایم و عربستان جایگاه نخست را از آن خود کرده است).
توجه داشته باشیم که برترین رتبه دانشگاههای ایران مربوط به دانشگاه تهران بوده است که بین ۴۰۱ تا ۵۰۰ قرار گرفته است، این در حالی است که دانشگاه King Saud از عربستان سعودی با رتبهی 90 در جایگاه اول دانشگاههای کشورهای اسلامی قرار دارد، و دانشگاه قاهره (CairoUniversity) از مصر با رتبه 400-301 رتبه دوم را در میان دانشگاههای جهان اسلام به دست آورده است.
نکته قابل تأمل این است که از ۹ دانشگاه ایرانی، سه دانشگاه علوم پزشکی (تهران، ایران، شهید بهشتی) و سه دانشگاه صنعتی (شریف، امیرکبیر و علم و صنعت ایران) و تنها سه دانشگاه جامع (تهران، تربیت مدرس و تبریز) حضور داشتند.
در رتبهبندی شانگهای، تنها آن دسته از دانشگاههایی مورد ارزیابی قرار میگیرند که دارای برندگان جایزه نوبل، برندگان فیلدز مدال، محققان پراستناد و یا مقالات منتشر شده در نشریات نیچر و ساینس باشند. همچنین دانشگاههایی که تعداد قابل قبولی از مقالات نمایه شده در نمایه استنادی توسعه یافته علوم و نمایه استنادی علوم اجتماعی داشته باشند را نیز شامل میشوند.
«کیفیت آموزش»، «کیفیت اعضای هیئت علمی»، «برونداد پژوهشی» و «عملکرد سرانه»، چهار معیار به کار برده شده در نظام رتبهبندی شانگهای است که توسط شش شاخص زیر ارزیابی میشوند:
۱. تعداد فارغالتحصیلان برنده جایزه نوبل یا فیلد مدال
۲ . تعداد اعضای هیئت علمی برنده جایزه نوبل یا فیلدز مدال
۳ . تعداد محققان پر استناد
۴. تعداد مقالات منتشر شده در نشریات نیچر و ساینس
۵ . تعداد مقالات نمایه شده در نمایه نامههای توسعه یافته علوم و علوم اجتماعی
۶ . و عملکرد دانشگاهی با توجه به اندازه سازمان.
متأسفانه همه شاخصهای بینالمللی در چند سال اخیر، نشان از افول جایگاه علمی برتر ایران در جهان اسلام دارد. برای بازپسگیری جایگاه از دست رفته و جای گرفتن در میان برترینهای دنیا نیاز به اقدامات جهادی در زمینههای مختلف داریم. از آن جمله:
۱. تأمین زیرساختهای تحقیقاتی، و بهروزرسانی آزمایشگاههای تحقیقاتی
۲. تغییر رویکردها در جذب هیئت علمی؛ (سن ۴۵ سال برای جذب هیئت علمی آن هم با حداقل فعالیتهای پژوهشی و فناورانه، یک فاجعه علمی است. معتقدم حداکثر سن برای هیئت علمی شدن باید ۳۰ سال باشد)
۳ . اصلاح نگرشها نسبت به وظایف هیئت علمی
۴. اجرای دقیق و بدون تبعیض و بدون مسامحه قوانین و آییننامههای بالادستی (آییننامههای استخدامی، ارتقاء و ترفیع اعضای هیئت علمی). به عنوان مثال، طبق آییننامههای مزبور در همه دانشگاهها، هیئت علمی باید ۱۶۰ ساعت در خدمت فعالیتهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه باشد؛ اما معتقدم هیچیک از دانشگاههای دولتی در ایران به این قانون عمل نمیکنند و کمتر کسی هم جرئت و توان اجرای آنها را دارد؛ چون مثل شنا کردن در جهت خلاف جریان آب است و بدون نظارت و پیگیری و جدیت مسئولان ارشد وزارت عتف و سازمانهای نظارتی، امکان اجرای آن وجود ندارد.