همچنان که گذشت، افکار نژادپرستانه در بنیانهای فکری و نظری تمدن غرب، ریشه دوانده است و نظریهپردازانی از اندیشمندان غربی، برای علمی سازی این افکار نژادپرستانه تلاش کردهاند.
کنت دگوبینو (سیاستمدار، نویسنده و پژوهشگر فرانسوی قرن نوزدهم)، در نظریات بهظاهر علمیاش پیرامون تفاوت نژادها در میان انسانها، با تحقیر نژاد زرد و سیاه در مقایسه با نژاد سفید، سلطه نژاد سفید بر غیر سفید را توجیه میکند:
نژاد زرد، در هیچچیز عالی نیست!
انرژی کمی دارد و نسبت به امور، بیتفاوت است!
تمناهای جسمانی او را پایانی نیست، گرچه این تمناها در محدوده خاصی هستند.
بیشترین استعداد چاقی را دارد.
بهشدت راحتطلب هستند و از سختیها فرار میکنند. به داشتن آزادی محدود، راضی است.
توان رویاپردازی و نظریهپردازی را ندارد و اختراعات بسیار اندکی دارد. با اینکه از سیاهان برتر هستند؛ ولی توان شکلدادن به هیچ تمدنی را ندارند و باید افراد برتری به آنها نظم بدهند. نژاد سفید،ظ قدرتمندترین و باهوشترین نژاد است و درعینحال، حواس جسمانی ضعیفتری دارد که موجب دورشدن او از شهوات جسمانی است. کارایی بسیار بیش از زردها دارند و از روبروشدن با مشکلات و حل آنها ترسی ندارند.
عاشق آزادی هستند و با شکل داده شدن بهگونهای که موردعلاقه زردهاست، مخالفاند.
غریزه نظم آنها، فوقالعاده است و این موجب خویشتنداری او میشود. نژاد سفید برای فداکردن خود، دلیلی یافته و آن افتخار است که نژاد زرد و سیاه درکی از آن ندارند.