امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

نامه به عثمان بن حنیف انصاری

 اکبر مظفری

 

- سلام بفرمایید.

- حاج آقا ماجرای نامه امیرالمومنین علی (علیه السلام) به «عثمان بن حنیف انصاری اوسی» چه بود؟
-  عثمان، کارگزار امام و فرماندار «بصره» بود و این نامه در ملامت او نوشته شده است. عثمان دعوت مهمانی سرمایه‌داری از مردم بصره را پذیرفت، به سوی آن شتافت، خوردنی‌های رنگارنگ و کاسه‌های پر از غذا تناول کرد، در حالی که فقرای شهر از آن محروم بوده و تنها ثروتمندانشان اطمام می‌شدند. در این مهمانی خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حرام یا آلات قمار وجود نداشت؛ اما حضور عامل حکومت در آن، روح امام را به درد آورده و فشرد.
- محور اصلی این نامه چه بود؟
- دو مقوله آسیب‌شناسی اشرافی‌گری و راهکارهای مقابله با آن در ساحت مسئولان حکومتی محور اصلی این نامه است.
- نامه دارای چه مضامینی است؟
- نامه از مضامینی بسیار عالی و روح‌نوازی برخوردار بوده و به نوعی فوّران درد انسانیت است. توصیه به تقوا و پارسایی، توجه به الگوهای صالح، وارستگی از دنیا و معادباوری و اشاراتی به احوالات دوستان خدا از جمله درون‌مایه‌های این نامه جان‌پرور است که تنها می‌تواند از یک روح معنوی، مواج، بزرگ، دردمند و ستایش‌برانگیز صادر شود.
- مهم‌ترین فرازهای این نامه کدام است؟
همه ابعاد این نامه مهم و ارزشمند است؛ اما بخش‌هایی که در آن امام به خود می‌پردازد، از برجستگی خاصی برخوردار است. امام می‌نویسد: «سوگند به خدا من از دنیای شما طلا و نقره‌ای نیندوخته و از غنیمت‌های آن چیزی ذخیره نکرده‌ام، بر دو جامه کهنه‌ام جامه‌ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط، ناچیزتر است. آری! از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده «فدک» در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیده و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین داور خداست. مرا با فدک و غیر فدک چه کار، در حالی که جایگاه فردای آدمی گور است که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می‌گردد. گودالی که هرچه بر وسعت آن بیفزایند و دست‌های گورکَن فراخش نماید، سنگ و کلوخ آن را پر کرده و خاک انباشته، رخنه‌هایش را مسدود کند. من نفس خود را با پرهیزکاری می‌پرورانم تا در روز قیامت که هراسناک‌ترین روزهاست در أمان و در لغزشگاه‌های آن ثابت‌قدم باشد.»
- چه فرازهای دیگری با این مضامین وجود دارد؟
- امام در این سیاهه می‌نویسد: «من اگر می‌خواستم، می‌توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته‌های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم؛ امّا هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام‌های لذیذ برگزینم، در حالی که در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‌هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکم‌هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند.» آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخی‌های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی‌های زندگی الگوی آنان نگردم. آفریده نشده‌ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همّت او علف و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده و از آینده خود بی‌خبر است.»
- امام به چه چیز دیگری می‌پردازد؟
- در فرازی از این نامه که رَشحه در جان انسان می‌افکند، آمده است: «چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان، هرگاه بیابم شاد شود و به نمک به جای نان خورش قناعت کند و آن‌قدر از چشم‌ها اشک ریزم که چونان چشمه‌ای خشک در آید و اشک چشمم پایان پذیرد. آیا سزاوار است که چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغل رو کنند و علی نیز همانند آنان از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند، چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز، چهارپایان رها شده و گلّه‌های گوسفندان را الگو قرار دهد.»
- ممنون حاج آقا  
منبع: برداشتی از کتاب: نهج البلاغه، (نامه 45)، ترجمه: استاد محمد دشتی (ره)