خداوندی که مالک روز جزا است میفرماید: مالِکِ یَوْمِ اَلدِّينِ و به این ترتیب محور مبدأ و معاد که پایه هر گونه اصلاح اخلاقی و اجتماعی است، در وجود انسان تکمیل میگردد. جالب اینکه در اینجا تعبیر به مالکیت خداوند شده است که نهایت سیطره و نفوذ او را بر همه چیز و همه کس در آن روز مشخص میکند. روزی که همه انسانها در آن دادگاه بزرگ برای حساب حاضر میشوند، و در برابر مالک حقیقی خود قرار میگیرند، تمام گفتهها و کارها و حتی اندیشههای خود را حاضر میبینند، هیچچیز حتی به اندازه سر سوزنی نابود نشده و به دست فراموشی نیفتاده است، و اکنون این انسان است که باید بار همه مسئولیتهای اعمال خود را بر دوش کشد!
حتی در آنجا که خود فاعل نبوده؛ بلکه بنیانگذار سنت و برنامهای بوده است، باز باید سهم خویش را از مسئولیت بپذیرد. بدون شک مالکیت خداوند در آن روز یک مالکیت اعتباری، نظیر مالکیت ما نسبت به آنچه در این جهان ملک ما است، نمیباشد، چرا که این یک مالکیت قراردادی است با تشریفات و اسنادی میآید و با تشریفات و اسناد دیگری از میان میرود؛ ولی مالکیت خدا نسبت به جهان هستی، مالکیت حقیقی است، و آن پیوند و ارتباط خاص موجودات با خدا است که اگر یک لحظه از او بریده شوند نابود میشوند، همانگونه که اگر رابطه لامپهای برق با کارخانه اصلی بریده شود، روشنایی در همان لحظه محو و نابود خواهد شد.
و تعبیر دیگر این مالکیت نتیجه خالقیت و ربوبیت است، آن کس که موجودات را آفریده و تحت حمایت خود پرورش میدهد، و لحظه به لحظه فیض وجود و هستی به آنها میبخشد، مالک حقیقی موجودات است. نمونه ضعیفی از مالکیت حقیقی را در خودمان نسبت به اعضاء پیکرمان میتوانیم پیدا کنیم، ما مالک چشم و گوش و قلب و اعصاب خویش هستیم، نه به معنی مالکیت اعتباری؛ بلکه یک نوع مالکیت حقیقی که از ارتباط و پیوند و احاطه سرچشمه میگیرد.