پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

فرهنگی و اجتماعی 1244

فرهنگ؛ اولویت گم‌شده سیاست‌گذاری

عباس محمدیان

نسل جوان و نوجوان امروز، بیش از هر زمان دیگر با بحران‌های هویتی و بارش پیام‌های متناقض روبه‌روست. تقویت باورهای دینی آنان با نصیحت و دستورهای کلیشه‌ای امکان‌پذیر نیست. این مسیر تنها از دل فرهنگ می‌گذرد. فرهنگی که دین را نه در قالب بخشنامه؛ بلکه در زندگی روزمره، در هنر، در ادبیات، در رفتار اجتماعی و در فضای واقعی شهر جاری کند. باور نیز، زمانی در دل‌ها می‌نشیند که در زندگی تجربه شود، نه فقط در سخن تکرار.

آنچه باید با هزار تأسف گفت این است که مشکل امروز این است که فرهنگ، بیشتر «شعار» است تا «شکل زندگی». تا زمانی که فرهنگ در سطح همایش‌ها، سخنرانی‌ها و دیوارنوشته‌ها باقی بماند، تغییر واقعی اتفاق نخواهد افتاد. فرهنگ نیازمند میدان عمل است: در خیابان، مدرسه، رسانه، محله، خانه، کارخانه، فضای حقیقی و حتی فضای مجازی.

ایران را به دیرسالی و حتی مانایی می‌شناسند. این هم حرف تاریخ است و هم گواهی اعتراف‌گونه کسانی که این بزرگی را با حسرت و حتی دشمنی نگاه می‌کنند. یکی از این‌ها کسینجر، دیپلمات یهودی‌تبار، اندیشمند سیاسی، مشاور ژئوپلیتیک و سیاستمدار آمریکایی است که می‌گوید بعد از جنگ جهانی، نقشه منطقه را خط خطی کردیم و هر قطعه صاحب اسمی شد؛ اما دو کشور بود که از دیرباز بوده و هست و خواهد بود، یکی ایران است و دومی مصر. بله ایران را دنیا چنین می‌بیند؛ لذا در کشوری با تمدن کهن، آیین‌های ریشه‌دار و مردمی فرهنگ‌پرور، یک پرسش آزاردهنده همچنان پابرجاست: چرا فرهنگ در اولویت سیاست‌گذاری‌ها جایی ندارد؟ چرا در میان انبوه برنامه‌ها و وعده‌ها، اقتصاد و سیاست پیش می‌افتند؛ اما فرهنگ ـ که جان و هویت یک ملت است ـ به حاشیه رانده می‌شود؟ اهل مطالعه قطعاً به این نکته واقف‌اند که فرهنگ، ستون پایداری جامعه است. همان جایی است که اعتماد عمومی شکل می‌گیرد و سرمایه اجتماعی انباشته می‌شود. بی‌فرهنگی، جامعه را به سمت شکاف، بی‌اعتمادی و بی‌پناهی می‌برد. سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان باید بدانند هیچ طرح اقتصادی و هیچ نقشه سیاسی در بلندمدت پایدار نخواهد بود، مگر آنکه بر بستر فرهنگی زنده و اعتمادساز استوار باشد.
از سوی دیگر، نسل جوان و نوجوان امروز، بیش از هر زمان دیگر با بحران‌های هویتی و بارش پیام‌های متناقض روبه‌روست. تقویت باورهای دینی آنان با نصیحت و دستورهای کلیشه‌ای امکان‌پذیر نیست. این مسیر تنها از دل فرهنگ می‌گذرد. فرهنگی که دین را نه در قالب بخشنامه؛ بلکه در زندگی روزمره، در هنر، در ادبیات، در رفتار اجتماعی و در فضای واقعی شهر جاری کند. باور نیز، زمانی در دل‌ها می‌نشیند که در زندگی تجربه شود، نه فقط در سخن تکرار.
فرهنگ شهروندی هم از همین مسیر ساخته می‌شود. آینده ایران در گرو تربیت شهروندانی است که به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، در امور عمومی مشارکت کنند و اخلاق جمعی را پاس بدارند. چنین فرهنگی با آموزش خشک یا شعارهای پراکنده شکل نمی‌گیرد؛ باید زیست شود. وقتی مردم عدالت، همدلی و قانون‌گرایی را در واقعیت ببینند، خود به خود فرهنگ شهروندی را زندگی خواهند کرد. این زیست است که محیط را برای پرورش انسان در شکوه خلیفه الهی مهیا می‌کند.
آنچه باید با هزار تأسف گفت این است که مشکل امروز این است که فرهنگ، بیشتر «شعار» است تا «شکل زندگی». تا زمانی که فرهنگ در سطح همایش‌ها، سخنرانی‌ها و دیوارنوشته‌ها باقی بماند، تغییر واقعی اتفاق نخواهد افتاد. فرهنگ نیازمند میدان عمل است: در خیابان، مدرسه، رسانه، محله، خانه، کارخانه، فضای حقیقی و حتی فضای مجازی.
بدانیم و یقین بدانیم اگر فرهنگ را در سیاست‌گذاری‌ها جدی نگیریم، سیاست بی‌ریشه می‌ماند و اقتصاد بی‌روح. فرهنگ، زمین حاصلخیزی است که اگر در آن بذر بکاریم، سیاست و اقتصاد نیز بارور خواهد شد. این هشدار نیست؛ این واقعیت است. نسبت به نادیده گرفتن فرهنگ باید هشدار داد.
 
چرا امامزادگان در ایران، بیشتر از عربستان است
حجت‌الاسلام مصطفی محسنی
حقیقت آن است که در عربستان نیز امامزاده‌های بسیاری وجود دارد؛ اما حکومت سعودی به‌هیچ‌وجه اجازه ساخت گنبد، بارگاه یا هرگونه بنای یادبود بر قبور آنان را نمی‌دهد.
شمار زیادی از نوادگان امام حسن علیه‌السلام در واقعه فخ به شهادت رسیده‌اند که مقبره داشتند و مزارشان در نقاط مختلف پراکنده است. حتی امروز در مدینه، خیابانی که به محل دفن برخی از این شهیدان منتهی می‌شود، به «شارع الشهدا» معروف است.
امامزاده‌های دیگری نیز در مناطق مختلف عربستان مدفون هستند؛ اما سیاست رسمی حکومت سعودی از دیرباز بر تخریب و محو آثار قبور اهل‌بیت علیهم‌السلام و فرزندانشان استوار بوده است.
طبیعی است که در چنین فضایی، نه تنها از ساخت بارگاه خبری نیست؛ بلکه اساساً وجود این قبور به عمد، کمرنگ جلوه داده می‌شود. این در حالی است که اگر همانند ایران، آزادی عمل وجود داشت، بی‌تردید عربستان نیز شاهد بارگاه‌های متعدد امامزادگان می‌بود.
البته باید پذیرفت که شمار امامزاده‌ها در ایران به مراتب بیشتر است و این دلایل متعددی دارد و ریشه در تاریخ کهن ارادت ایرانیان به خاندان رسالت دارد.
از همان سده‌های نخستین اسلامی، عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام در دل ایرانیان جای گرفت و این سرزمین به پناهگاه سادات و علویان تبدیل شد. همین پیوند دیرینه سبب گردید تا بسیاری از فرزندان ائمه، ایران را موطن خود برگزینند و به تدریج، این سرزمین به گنجینه‌ای از مزارهای نورانی امامزادگان مبدل شود.
علاقه ایرانیان به اهل‌بیت (علیهم السلام) از قرن اول هجری
از همان دوران خلافت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)، رفتار محترمانه و عدالت‌جویانه ایشان با ایرانیان، سبب شد که مردم ایران به امیرالمومنین علی (علیه السلام) و خاندان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) علاقه‌مند شوند.
در نظام بیت‌المال، خلفای پیشین (مانند خلیفه دوم و سوم) سیاست‌های تبعیض‌آمیزی داشتند و ایرانیان را در طبقات پایین‌تر قرار می‌دادند. اما امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) این تقسیم‌بندی ناعادلانه را برداشتند و با برخوردی یکسان و عادلانه، حقوق ایرانیان را به طور کامل پرداخت کردند.
این رفتار امام، چنان محبت‌آمیز بود که حتی برخی صحابه به ایشان اعتراض کردند و گفتند: چرا این‌قدر به ایرانیان توجه می‌کنی؟ گویی آن‌ها را برتر از ما می‌دانی!
مهاجرت سادات به ایران؛ پیوندی ناگسستنی
این علاقه عمیق ایرانیان به اهل‌بیت (علیهم السلام)، باعث شد سادات (نوادگان پیامبر) به سوی ایران مهاجرت کنند. برای مثال:
یحیی بن زید (نوه امام سجاد (علیه السلام) در سال ۱۲۶ هجری در خراسان قیام کرد و به شهادت رسید. پس از شهادت او، مردم خراسان چنان ارادتی به خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشان دادند که هر پسر متولدشده را «یحیی» نامیدند.
ایرانیان حتی زنجیرهای به‌جامانده از یحیی را با قیمت گزاف خریدند و حلقه‌های آن را به عنوان انگشتر استفاده کردند تا پیوند خود را با اهل‌بیت (علیهم السلام) حفظ کنند.
مهاجرت گسترده‌تر سادات در دوران امام رضا (علیه السلام)
با آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران، این علاقه و اقبال عمومی به ائمه (علیهم السلام) شدت گرفت و باعث شد مهاجرت فرزندان ائمه به ایران گسترده‌تر شود. حضور امام رضا (علیه السلام) در خراسان و استقبال بی‌نظیر ایرانیان، زمینه را برای سکونت دائم بسیاری از سادات در ایران فراهم کرد.
این روند، زمانی شدت گرفت که حکومت علویان طبرستان در شمال ایران تشکیل شد. این حکومت که دامنه نفوذش شامل مازندران، گیلان، گرگان و در برخی موارد تا ری و قزوین می‌شد، زمینه را برای مهاجرت بیشتر سادات و فرزندان ائمه (علیهم السلام) به ویژه به مناطق شمالی ایران فراهم کرد.
علویان طبرستان که حدود سال ۲۵۰ هجری، حکومتی قدرتمند در شمال ایران تشکیل داده بودند، به سادات و امامزادگان توجه ویژه‌ای داشتند. این امر باعث شد بسیاری از فرزندان اهل‌بیت (علیهم السلام) به این مناطق مهاجرت کنند و از حمایت‌های حکومت علویان بهره‌مند شوند.
علاقه عمیق و ریشه‌دار ایرانیان به اهل‌بیت (علیهم السلام) که از همان قرون اولیه اسلامی آغاز شده بود، تا به امروز تداوم یافته است. این محبت دوسویه باعث شد:
۱ . سادات و امامزادگان، به ایران و مردم آن انس و الفت خاصی پیدا کنند
۲ . ایرانیان نیز همواره به سادات ارادت ویژه‌ای داشته باشند
۳ . در زمان حیات این بزرگواران به آن‌ها توجه خاصی می‌شد
۴ . پس از رحلتشان نیز برای آن‌ها بارگاه و گنبد می‌ساختند
همین محبت دیرینه است که توضیح می‌دهد چرا امروز تعداد امامزادگان در ایران به مراتب بیشتر از عربستان است. این پیوند ناگسستنی میان ایرانیان و خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، میراثی ارزشمند از همان سده‌های نخستین اسلامی است.