امام مهدی(عج):  بی یدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵  

صفحه یک 1241

منطقِ فهمِ کلام رهبری  

مهدی جمشیدی

۱. برخی برداشت‌های مطلق و سوگیرانه از سخنان رهبری، بسیار عجیب هستند. مگر رهبری تاکنون درباره دولت‌های گذشته گفته بودند که «من از فلان دولت حمایت نمی‌کنم» یا «مردم از فلان دولت حمایت نکنند»؟! این حمایت، امر مشترک و همیشگی بوده و اختصاص به هیچ دولتی نداشته است. اتفاق تازه‌ای رخ نداده! انتظار داشتید رهبری بگویند مردم از دولت فاصله بگیرند؟! نه فقط درباره دولت‌ها؛ بلکه درباره هیچ‌یک از نهادها، تاکنون رهبری موضعی نداشته‌اند که بر نفی دلالت داشته باشد. در کجا رهبری گفته‌اند مردم در برابر فلان نهاد بایستند؟! یا مردم به فلان نهاد، کمک نکنند؟! هیچ جا. درباره دولت اعتدال نیز که آن‌همه صدمات و لطمات زد، رهبری در هیچ سخنی، توصیه به عدم کمک نکردند، چه رسد به تقابل.
۲. منطق عملی رهبری نسبت به دولت‌ها، اصطکاک و تنش نیست. در تلخ‌ترین شرایط نیز ایشان، بنا را بر تفاهم و همکاری و کمک می‌گذارند و می‌خواهند گره‌ها گشوده شود. اگر تضادها و تعارض‌های نهانی، در سطح بالا هم قرار داشته، باز رهبری سعی کرده‌اند دوره دولت‌ها به سر آید و فرود آرام و پایان خوش، رقم بخورد. توقع مواجهه غلیظ و تقابل و عزل از رهبری، نابجاست. ایشان به دولت‌ها از دو منظر می‌نگرند؛ یکی از اینکه جزو ساختار رسمی و قانونی و بخشی از نظام هستند، و دیگر اینکه منتخب مردم هستند. این دو جهت، سبب می‌شود که حتی در صورت تفاوت جدی میان سیاست‌های رهبری و دولت‌ها، ایشان به حمایت از آن‌ها ادامه بدهند و به صورتی رفتار نکنند که حس جدایی و اصطکاک در ذهنیت مردم رخ بدهد. فراتر از اینها، علامه مصباح می‌گفت با وجود اینکه رهبری می‌دانند برخی نیروهای سیاسی، قصد خیانت و توطئه دارند و مترصّد ضربه‌زدن هستند؛ اما باز هم مواجهه پدرانه و بزرگوارانه با آن‌ها دارند و به روی خویش نمی‌آورند و با آن‌ها با ملاطفت و ملایمت رفتار می‌کنند. از این جهت، ایشان بر این باور بود که سعه‌صدر رهبری، حیرت‌آور است.
۳. به یاد داریم که در دوره دولت اصلاحات نیز، رهبری همواره به همبستگی و وحدت دعوت می‌کردند و به حمایت از دولت می‌پرداختند؛ اما از آن سو، شخصیتی مانند علامه مصباح، از زاویه فکری و معرفتی، به نقد جدی و چالشی دولت می‌پرداخت؛ چنان‌که ایشان به‌عنوان یک نیروی منتقد دولت اصلاحات شناخته می‌شد. بدین جهت، رئیس دولت وقت نیز از علامه مصباح، ناخشنود و بلکه عصبانی بود. بااین‌حال، علامه مصباح در آن دوره، نقدهای بنیادین خویش را به نحوه حکمرانی دولت و به‌خصوص سیاست‌های فرهنگی‌اش، تعطیل نکرد. تکلیف رهبری با دیگران تفاوت دارد و لازم نیست نیروهای فکری نیز همانند رهبری، ملاحظات فراوان داشته باشند؛ چون تفاوت در موقعیت، موجب تفاوت در موضع‌گیری می‌شود. حضرت امیر (علیه‌السلام) هیچ‌گاه جناب ابوذر را از روشنگری‌هایش باز نداشتند؛ اما خودشان آن‌گونه عمل نکردند. همین نقادی‌های مبتنی بر حق و انصاف، در ذات خودش، کمک و مساعدت است. حمایت از هیچ دولتی، مطلق نیست؛ بلکه حمایت، فقط از فضیلت‌ها و صواب‌ها و صلاح‌هاست. حمایت از خطا و خیانت، بی‌معناست. آنجا که دولت به راه حق رفت، باید حمایت و همدلی کرد، و آنجا که به جانب باطل رفت، باید نقد و نهی کرد. ما با امر مطلق روبرو نیستیم که بتوانیم مواجهه مطلق در پیش بگیریم. ساختارهای نسبی، مواجهات نسبی و اقتضایی و موقعیتی می‌طلبند.
 
پنبه کردن رشته نفاق؛ احیای خط فاصل با دشمن
محمد ایمانی 
بیانات اخیر رهبر انقلاب، آفند و پدافند موفقیت‌آمیز در قبال مرحله دوم عملیات دشمن (پس از شکست آن‌ها در مرحله نظامی) بود. ایشان با تبیین هدف دشمن، انحطاط و ابتذال پارادایم مذاکره با آمریکا را در موقعیتی بیرون از چهارچوب منافع و عزت ملت ایران بازنمایی کردند. 
دفاع از رئیس جمهور و جدا کردن وی از جریان دو زیست نفاق، به موازات نمایش پوسیدگی منطق "مذاکره با آمریکا"، آن حرکت هوشمندانه‌ای است که هم بازی دشمنان برای دوقطبی‌سازی را به هم می‌زند، و هم خط فاصل گفتمانی جبهه ملت ایران با جبهه دشمنان او را پررنگ می‌کند؛ خط فاصلی که جریان نفاق، مامور مخدوش یا گم کردن آن است.
اسرائیل و آمریکا در برآوردن اهداف جنگ 12 روزه ناکام ماندند و بر خلاف طراحی اولیه، درخواست آتش بس دادند. شکست دشمن در این پروژه پیچیده، قبل از هر چیز مرهون تدابیر حکیمانه فرمانده کل قوا بود، تدابیری شامل جایگزینی سریع فرماندهان شهید و اجرای آفندهای کوبنده در عمق رژیم صهیونیستی که آن‌ها را بیچاره کرد و تقویت انسجام و اتحاد ملی که موجب شد نقشه دشمن، واژگون شود.
دشمن با این هزیمت در میدان، در پی جبران شکست خویش برآمده و علت آن را اتحاد و انسجام ملت و مسئولان، ذیل راهبری رهبر انقلاب می‌داند؛ بنابراین طبیعی است که رهبر انقلاب، اتحاد ملت ایران و نیروهای مسلح مقتدر را همزمان، آماج ترور شخصیت قرار دهد.
اتفاقی تصادفی نبود که تحرکات به هم پیوسته‌ای برای دوقطبی کردن مردم، و با ادعای ضرورت تغییر پارادایم در نظام، ضرورت مذاکره (با آمریکای بمباران کننده میز مذاکره)، تعلیق برنامه هسته‌ای، آزادی مجرمان امنیتی، تغییر قانون اساسی و... کلید خورد.
پایوران شبکه نفوذ با به خدمت گرفتن عناصر غافل، در صدد بودند هدفی را که دشمن با حمله نظامی به دست نیاورد، با عملیات سیاسی و رسانه‌ای و پنهان شدن پشت ادعای "تغییر پارادایم" پیش ببرند.
بیانات اخیر رهبر انقلاب، آفند و پدافند موفقیت‌آمیز در قبال مرحله دوم عملیات دشمن (پس از شکست آن‌ها در مرحله نظامی) بود. ایشان با تبیین هدف دشمن، انحطاط و ابتذال پارادایم مذاکره با آمریکا را در موقعیتی بیرون از چهارچوب منافع و عزت ملت ایران بازنمایی کردند. 
عصاره بیانات رهبر انقلاب این بود: «دشمنان ایران از ایستادگی و اتحاد مقتدرانه ملت، مسئولان و نیروهای مسلح، و تحمل شکست سخت در حملات نظامی فهمیده‌اند که ملت ایران و نظام اسلامی را نمی‌توان با جنگ به زانو درآورد و گوش به‌فرمان کرد؛ بنابراین، اکنون این هدف را با ایجاد اختلاف در کشور دنبال می‌کنند».
دفاع از رئیس جمهور و جدا کردن وی از جریان دو زیست نفاق، به موازات نمایش پوسیدگی منطق "مذاکره با آمریکا"، آن حرکت هوشمندانه‌ای است که هم بازی دشمنان برای دوقطبی‌سازی را به هم می‌زند، و هم خط فاصل گفتمانی جبهه ملت ایران با جبهه دشمنان او را پررنگ می‌کند؛ خط فاصلی که جریان نفاق، مامور مخدوش یا گم کردن آن است.
عنایت دارید که طی چند هفته گذشته، کدام محافل در صدد رنگ‌آمیزی دوباره میز بمباران شده مذاکره با آمریکا بودند و کشور را ناچار از این کار وانمود می‌کردند. تعابیر روشنگر رهبر انقلاب، رشته کردن پنبه خط "تفرقه افکنی و مذاکره طلبی"، ضمن حمایت از رئیس جمهور است:
«آمریکایی‌ها در گذشته علت حقیقی دشمنی را زیر عناوینی مانند تروریسم، حقوق بشر، دموکراسی، مسئله زن و مسائل مشابه پنهان می‌کردند یا آبرومندانه می‌گفتند می‌خواهیم رفتار ایران را عوض کنیم؛ اما این فردی که امروز سر کار است، علت حقیقی را لو داد و گفت «می‌خواهیم ایران به حرف ما گوش کند». آن‌ها می‌خواهند ایران با این همه عزت و افتخار، گوش به فرمان آمریکا باشد.
ملت ایران از چنین اهانت بزرگی به‌شدت رنجیده می‌شود و در مقابل آن کسانی که چنین توقع غلطی از ملت ایران دارند، با همه‌ی قدرت می‌ایستد.
کسانی که می‌گویند علت عصبانیت و دشمنی آمریکا شعارهای ملت ایران است، افرادی ظاهربین هستند. کسانی هم که می‌گویند چرا با آمریکا مذاکره مستقیم و مسائل را حل نمی‌کنید، ظاهربین هستند؛ چرا که در سایه هدف واقعی آمریکا از دشمنی با ایران، این مسائل حل نشدنی است.
رژیم صهیونیستی را تحریک و کمک کردند تا به خیال خود کار جمهوری اسلامی را تمام کنند؛ چرا که تصور نمی‌کردند ملت در مقابل آن‌ها بایستد و آنچنان مشتی بزند که آن‌ها پشیمان شوند.
دشمن دریافته است که راه عقب راندن جمهوری اسلامی، بکارگیری ابزار و وسایل خشن نیست؛ بلکه باید در داخل کشور اختلاف و نفاق ایجاد کند.
امروز بحمدالله مردم متحدند و با وجود اختلاف سلایق، برای دفاع از نظام و کشور و ایستادگی در برابر دشمن یکپارچه‌اند که این اتحاد مانع تجاوز و تعرض دشمنان است و به همین دلیل هم در پی نابود کردن این وحدت هستند.
اتحاد مقدس، اجتماع عظیم و سپر پولادینِ دل‌ها و اراده‌های مردم نباید مخدوش شود.
حفظ اتحاد بین آحاد مردم با یکدیگر، مردم و دولت، آحاد مسئولان نظام با یکدیگر و مردم و نیروهای مسلح، ضروری است. علائم و قرائن حاکی از آن است که امروز بیشترین تلاش دشمن بر خدشه‌دار کردن این همصدایی و همدلی و همکاری است.
نظرات مختلف در مسائل گوناگون و ارائه فکر نو اشکالی ندارد؛ اما نباید مبانی و اصول انقلاب تخریب شوند.
همه مراقب باشند! طراحی دشمن بعد از شکست آن‌ها در جنگ ۱۲روزه، ایجاد چند صدایی و شکستن اتحاد است».