در کهگیلویه و بویر احمد تا قبل از آمدن تلویزیون، شاهنامه خوانی رونق داشت. هر شب خانواده ها کنار هم جمع می شدند و یک نفر برایشان شاهنامه می خواند. افراد زیادی بودند که سواد نداشتند؛ ولی آنقدر قصه های شاهنامه را شنیده بودند که آنها را از حفظ داشتند. با آمدن تلویزیون، شاهنامه از تخت شاهی به کنج عزلت تبعید شد. حالا مردم ترجیح میدهند قصهها را در تلویزیون بخوانند تا اینکه شاهنامه خوانی داشته باشند.
چند سال پیش در روستای دِلی شهر یاسوج به منزل یکی از شاهنامه خوان های قدیمی رفتم. تنها شده بود و دیگر خبری از آن مجالس گرم و پرشور نبود. وقتی تنهایی او و کتاب مندرس و پاره پاره حکیم سخن را تصور میکنم، میبینم تلویزیون چقدر راحت جای کتاب را گرفته است. حالا تلویزیون قصه میگوید، تصاویر و فیلمها قصه میگویند. این قصهگو تاب دیدن هیچ کتابی حتی شاهنامه را هم ندارد. او قصههایش را روی کاغذ نمینویسد؛ بلکه آنها را به تصویر می کشد. او با رنگ و نور حرف می زند و گاهی با یک تصویر، قصهای تعریف میکند. عصر ما عصر زبان بصری است، عصر حاکمیت و پادشاهی تصاویر است. شاید جمله معروف جیمز کامرون هنگام دریافت جایزه اسکار به همین امر مربوط باشد.
در شب اهدای جوایز اسکار جیمز کامرون، کارگردان فیلم تایتانیک، سه بار نطقی کوتاه ایراد کرد. دو تا از آنها در روال نطقهای معمول تشکر از دوستان، آشنایان و خانواده بود؛ ولی وقتی برای دریافت اسکار بهترین کارگردانی روی صحنه رفت، جمله معروفش را فریاد زد، همان را که دی کاپریو چسبیده به قسمت دماغه کمانی کشتی بر زبان میراند: «من سلطان جهان هستم». او در آستانه هزاره سوم، عصر حاکمیت تصاویر را اعلام کرد.
متون رسانهای در بخشهای زیادی جای متون مکتوب را گرفته و روز به روز دامنه نفوذش گستردهتر میشود. امروزه حتی متون مکتوب هم بهصورت دیجیتال عرضه میشوند. در سال 2013 نمایشگاه کتاب فرانکفورت - که از بزرگترین نمایشگاههای کتاب جهان است و بیش از هفت هزار ناشر در آن شرکت دارند - تمامی کتابهای خود را بهصورت دیجیتال در معرض دید بازدیدکنندگان قرار داد. با جایگزینی متون رسانهای بجای متون مکتوب، آموزش و درک رسانه اهمیت ویژهای پیدا کرده است.