چرا در کشور ما، ملیله¬دوزی، منجوق¬دوزی، تکه¬دوزی، سفالگری، سفرهآرایی و آشپزی آموزش داده میشود؛ اما رسانه آموزش داده نمیشود؟ چرا با وجود بیش از بیست میلیون بازیگر بازیهای رایانهای در ایران، نکتههای مفید و کاربردی در این زمینه در دسترس عموم نیست؟ چرا با اینکه برخی از کودکان به بازیهای رایانهای اعتیاد پیدا کردهاند، هنوز پدران و مادران از علائم این بیماری، راههای پیشگیری و درمان آن اطلاعی ندارند؟ چرا والدین یک کودک، وقتی او به پنج¬سالگی میرسد، با اینکه بیش از شش هزار ساعت برنامه تلویزیونی تماشا کرده، نمیدانند این شش هزار ساعت را چگونه مدیریت کنند؟
چرا اطلاعات جوانان از وجود شکارچیان اینترنتی کافی نیست؟ چرا کاربران، مسائل خصوصی زندگی خود را در اینترنت با افراد ناشناس در میان میگذارند؟ چرا افزایش طلاقها با فیسبوک مرتبط است؟ مگر فیسبوک چیست؟ چرا گوش کردن به موسیقی رپ، احتمال اعتیاد به مواد مخدر و الکل را افزایش می¬دهد؟ چه ارتباطی میان این رسانه و اعتیاد وجود دارد؟ چرا در این زمینه اطلاعرسانی عمومی نمیشود؟ چرا فقط به دانش¬آموزان گفته میشود بروید و در مورد این موضوع در اینترنت تحقیق کنید؛ اما در مورد فضای اینترنت، خصوصیات و ویژگیهای آن آموزشی داده نمیشود؟ چرا فقط هفت درصد از کاربران اینترنت، استفاده پژوهشی از آن میکنند؟
اگر نحوه استفاده از اینترنت از دوران ابتدایی آموزش داده شود، آیا این آمار بیشتر نمیشود؟ چرا با وجود این که یکی از درونمایههای مهم سینمای آمریکا، پدرستیزی است، این موضوع با والدین در میان گذاشته نمیشود؟ چرا در کانادا از مقطع ابتدایی آموزش رسانه ارائه میشود؟ چرا در انگلستان از سالنهای سینما علاوه بر نمایش فیلم، برای آموزش رسانه هم استفاده میشود؟ چرا وزیر فرهنگ انگلستان در سال ۲۰۰۴ اعلام میکند آموزش رسانه اهمیتی به اندازه ریاضیات و علوم دارد؟ چرا بنیامین دزرائلی، نخست وزیر انگلستان در سال ۱۸۸۰، میگوید: ما بهوسیله کلمات بر مردم حکومت میکنیم؟ چرا توماس جفرسون، رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۸۰۱، میگوید: «اگر ناچار باشم که از میان دولتِ بدون روزنامه و روزنامه بدون دولت، یکی را برگزینم، یک لحظه هم درنگ نمیکنم و دومی را انتخاب خواهم کرد.»
چرا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کیم روزولت برای مدیریت و هدایت کودتا، با چمدانی از مقاله و کاریکاتور از آمریکا به تهران میآید؟ مگر کاریکاتورها قرار است در تهران چهکار کنند؟ چرا مقام معظم رهبری میفرمایند: «امروز تأثیر رسانه¬ها و تلویزیونها و هنرها و این شبکه¬های عظیم اطلاع¬رسانی اینترنتی و... از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است»؟ چرا برای چیزی که قدرتش از بمب اتم بیشتر است، به اندازة طرز تهیه خمیر پیتزا، برنامه آموزشی نداریم؟ آیا وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند: «امروز جنگ دنیا، جنگ رسانههاست»، لازم نیست در مساجد، مدارس و دانشگاهها، پایگاههای مقاومت رسانهای تشکیل شود؟ مگر جنگ بدون مقاومت امکان دارد؟ مگر میشود بدون آموزش، مقاومت کرد؟ پاسخ همه این پرسشها را در عمل به یک توصیه میتوان پیدا کرد: «من برای مردم خودمان عرض میکنم که این رسانه¬های جهانی را بشناسید.» امیدواریم که این توصیه ارزشمند، زمینه آموزش حداقل بیست میلیون از هموطنان عزیز را فراهم کند.