فرهاد قنبری
امروز روشنفکر جامعه ما از ترس از دست دادن مخاطب، به جای اینکه وجدان بیدار جامعه و پیشرو تودهها باشد، به پیرو و دنباله تودهها تبدیل شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد رسانههای ضدایرانی باشد، خود پیرو و دنبالهرو آنها شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه در نزدیک کردن افقهای گفتمانهای مختلف جامعه تلاش نماید، درصدد دمیدن بر نفرت و دوقطبی بیشتر در جامعه است. امروز روشنفکر ما به جای اینکه منتقد تحریم و دخالت بیگانگان باشد، توجیهگر اعمال دشمنان کشور است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد جو مبتذل و سخیف حاکم بر هنر و فرهنگ عمومی جامعه باشد، مدافع سرسخت و پیرو آن است.
امروز روشنفکر ما به جای آنکه به نقد کردارهای سیاسی و اجتماعی تودهها یا برخی جریانهای سیاسی تروریستی و ویرانیطلب و تجزیهطلب باشد، (از سر عافیت و از دست ندادن فالوور و ترس از تهدید و ناسزا و بدنامی و...) به سخنگو و توجیهگر کنشهای قبیلهگرایان و خشونتطلبان تبدیل شده است.
در این مملکت برای دلسوز و روشنفکر و منتقد و قهرمانِ خلق شناخته شدن، نیازی به تفکر و سواد و مطالعه نیست.
در این مملکت کافیست سخنان بیمبنا بگویید.
تمام نکبتها و پلشتیهای کره زمین را به سرزمین خود نسبت دهید. با بدنامترین دشمنان کشور، نشست و برخاست کنید. به تاریخ و فرهنگ این سرزمین بد و بیراه بگویید. از هر کنش ضدحکومتی ولو تروریستی حمایت کنید. صبح تا شب دنبال تحریم و دعوت از بیگانگان برای حمله به وطن خود باشید.
شبانهروز به حکومت و حاکمان (فرقی هم نمیکند چه حکومتی) فحاشی کرده و بد وبیراه بگویید و برای خالی نبودن عریضه، چند روزی هم زندان رفته و دروغهای عجیبی از شرایط خود در زندان به بیرون مخابره کنید.
این شیوه کنشگری همیشه تاریخ این سرزمین قهرمان تولید کرده و ربطی هم به ساختار و نوع حکومت ندارد.
این شیوه قهرمانپروری که توده مردم را شیفته خود میکند، در عصر پهلوی با هدف بدنام کردن روشنفکران وطندوست از سوی روشنفکران تودهای و تروریستهای سازمان مجاهدین و فداییان خلق دنبال میشد و امروز هم از سوی اراذل و اوباشی شبهروشنفکری دنبال میشود که تمام تلاششان به انزوا و ویرانی کشاندن ایران است.