قرآن دو تعبیر دارد که این دو تعبیر را بعد از توبه ذکر کرده است؛ یکی اینکه توبه را با تطهیر توأم میکند، مثلاً میگوید: انَّ اللهَ یحِبُّ التَّوّابینَ وَ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ؛ خدا توبه کنندگان و شستشوگران را دوست میدارد. قرآن چه میخواهد بگوید؟
میگوید توبه کن و با آب توبه خودت را شستشو بده، پاک کن. چشم بینا داشته باش؛ نظافت تنها به نظافت هیکل و بدن نیست. نظافت بدن را خوب درک کردهایم.
البته این نه تنها عیب نیست، که کمال هم هست، باید هم درک کنیم. پیغمبر ما از نظیفترین مردم دنیا بود. هر روز میرویم دوش میگیریم، هر چند روز یکبار تمام بدن خودمان را صابون میزنیم، پیراهن خودمان را عوض میکنیم، کت و شلوار خودمان را مرتب لکهگیری میکنیم، چرا؟ میخواهیم پاکیزه باشیم. آخر تو فقط همین هیکل هستی؟! خودت را پاکیزه کن، روحت را پاکیزه کن، قلبت را پاکیزه کن، دلت را پاکیزه کن. این قلب و دل و روح را با آب توبه پاکیزه کن. انَّ اللهَ یحِبُّ التَّوّابینَ و یحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ...
تعبیر دیگر قرآن این است که توبه را در موارد دیگری مقرون به کلمه «اصلاح» میکند :فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اصْلَحَ فَانَّ اللهَ یتوبُ عَلَیهِ انَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ. یکی از مشخصات و خصوصیات انسان این است که گاهی نیمی از وجود او علیه نیم دیگر وجودش قیام و انقلاب میکند و عرض کردم که این قیام و انقلاب، گاهی از طرف مقامات دانی وجود انسان است: شهوت قیام میکند، غضب قیام میکند، شیطنت قیام میکند، و گاهی از طرف مقامات عالی روح انسان است:
عقل قیام میکند، فطرت قیام میکند، وجدان قیام میکند، دل و عمق ضمیر قیام میکند. اگر قیام از طرف مقامات نا وجود انسان باشد (اینجا که عالی و دانی میگوییم؛ یعنی و غیر)، از طرف عناصر حیوانی باشد، نتیجه این قیام و انقلاب، بلبشوست، اسمش بلواست. دیشب مثال زدم: افرادی که به نام قدس و زهد و تقوا از لحاظ شهوات محرومیت کشیدهاند و به خودشان محرومیت دادهاند، یکمرتبه میبینید که افسارگسیخته میشوند، یک حالت بلوا و آشوب عجیبی بر آنها حکمفرما میشود. اسم این جز انفجار و بلوا نیست. ولی این برخلاف قیام و انقلابی است که از طرف عناصر وجود انسان ایجاد میشود. انقلابی که عقل در وجود انسان بکند، کودتایی که فطرت خداشناسی و خداپرستی انسان در وجود او بکند، یک انقلاب است.