معنای برکت مانند امور نسبی، به اختلاف اغراض مختلف میشود؛ چون خیریت هر چیزی به حسب آن غرضی است که متعلق به آن میشود؛ مثلاً طعامی که انسان میخورد، بعضی غرضشان از خوردن آن سیر شدن است، و بعضی غرضشان از خوردن آن تنها حفظ سلامت است، چون غذای مورد نظرشان را در میان همه غذاها نسبت به مزاج خود سالمتر تشخیص داده. بعضی دیگر، غذایی را که میخورند منظورشان استشفاء به آن و بهبودی کسالتی است که دارند. بعضی دیگر نظرشان از فلان غذا، تحصیل نورانیتی است در باطن که بدان وسیله بهتر بتوانند خدای را عبادت کنند. پس وقتی عمل واحدی چند جور غرض متعلق به آن میشود، برکت در آن نیز معنایش مختلف میگردد؛ ولی جامع همه آن معانی این است که خداوند خیر منظور را با تسبیب اسباب و رفع موانع در آن غذا قرار داده و در نتیجه غرض از آن حاصل گردد.
پس نباید پنداشت که نزول برکت الهی بر چیزی، منافات با عمل سایر عوامل دارد؛ زیرا همانطوری که در ابحاث قبلی گذراندیم، معنای اینکه خداوند اراده کرده که فلان چیز دارای برکت و خیر کثیر باشد، این نیست که اثر اسباب و علل مقتضی را ابطال کند، برای اینکه اراده خداوند سببی است در طول سایر علل و اسباب، نه در عرض آن، مثلاً اگر میگوییم:
خداوند فلان طعام را برکت داده، معنایش این نیست که علل و اسبابی را که در آن طعام و در مزاج خورنده آن است، همه را ابطال کرده و اثر شفا و یا نورانیت را از پیش خود در آن قرار داده؛ بلکه معنایش این است که اسباب مختلفی را که در این میان است، طوری ردیف کرده و ترتیب داده که همان اسباب، نتیجه مطلوب را از خوردن آن غذا به دست میدهند، و یا باعث میشود که فلان مال ضایع نمیگردد و یا دزد آن را به سرقت نمیبرد - دقت فرمایید - لفظ برکت از الفاظی است که در لسان دین بسیار استعمال شده است، از آن جمله در آیات قرآنی و همچنین در موارد بسیاری در اخبار و احادیث، و نیز در تورات و انجیل در مواردی که عطیههای الهی را به انبیا و همچنین عطیه کهنه را به دیگران نقل میکند این لغت بسیار به کار رفته؛ بلکه در تورات برکت را مانند سنتی جاری گرفته است.
از آنچه گذشت، بطلان رأی منکرین برکت به خوبی روشن گردید. ادعای آنان – به طوری که قبلاً از راغب نقل کردیم - این بود که اثری که اسباب طبیعی در اشیاء باقی میگذارد، جایی برای اثر کردن هیچ سبب دیگر نمیگذارد، و خلاصه چیزی به نام برکت و یا به هر اسم دیگری نیست که اثر اسباب طبیعی را در اشیا باطل کرده و خود در آن اثر کند.
غافل از اینکه سببیت خدای تعالی و برکت او، در طول سایر اسباب است نه در عرض آن، تا کار تاثیر آن به مزاحمت با سایر اسباب و ابطال آثار آنها بکشد.