شخصی گرفتاری و مشکل مهمی برایش پیدا شده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روز انجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود؛ اما مشکل برطرف نمیشود.
میگوید: روزی اضطرابی در دلم افتاد و از منزل خارج شدم. پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبابه دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) گفت: مشکلت به دست او حل میشود! (بعداً معلوم شد که آن شخص آقا شیخ رجبعلی خیاط است)
آقا شیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدا به او عنایت کرده بود. مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند!
میگوید: خودم را با سرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم!
تا سخنم تمام شد، گفت: چهارسال است که شوهرخواهرت مرده و تویک سری به خواهرت نزدهای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
میگوید: رفتم به خانه خواهرم، با بچههایش گریه کردند و گله کردند. بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم.
فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.
تمام رفتارها و اعمال ما در زندگیمان تاثیر دارد. برای مثال همانطور که اگر دلی را بشکنیم، ممکن است تاثیر منفی بر زندگیمان بگذارد، اگر دلی را هم بدست آوریم و خوشحال کنیم، تاثیر مثبت خواهد گذاشت.
منشا بسیاری از مشکلات و گرهها در زندگی مردم، اعمال و رفتار آنهاست؛ اما به محض مواجهه با گرفتاری، آن را ناشی از سحر و جادو میدانند، و به جای توجه و مراقبه بر اعمالشان، به سراغ دعانویسها میروند!