علی شیرازی
بخش اول
رهبر حکیم انقلاب اسلامی، امام خامنهای در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ در دیدار دبیر و کارشناسان دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی فرمودند: «بر اساس سخنان امام، موضوع مردم، استقلال کشور، تدین و پایبندی به مبانی اسلامی، مبارزه با استکبار و زورگویی، مسئله فلسطین، موضوع معیشت مردم، توجه به مستضعفین و رفع فقر، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آنها "هندسه انقلاب" به دست میآید.»
حضرت امام خمینی (ره) هم در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۶۷ فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد.»
تبیین اصول و خطوط اصلی انقلاب اسلامی، ضرورتی اجتنابناپذیر است که ما در این نوشتار، از نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به آن میپردازیم:
۱. مردم
الف) ۴ خرداد ۱۳۶۲: «آنچه انقلاب و ایران را حفظ کرده، حضور مردم در صحنه است. در تمام دنیا مردمی بهخوبی مردم ایران پیدا نمیشود. امروز مردم پشتیبان انقلاب اسلامی و دولت هستند. پشتیبانی مردم از دولت بهخاطر این است که دولت را اسلامی میدانند و میدانند که طرفداری از دولت، طرفداری از اسلام است.»
ب) در وصیتنامه سیاسی - الهی: «من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله (صل الله علیه وآله وسلم) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی (علیه السلام) میباشند.»
ج) ۱۹ تیر ۱۳۵۸: «دولتها اگر چنانچه با مردم تفاهم کنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتیبان آنها هستند و شکست برای آنها دیگر نیست.»
د) ۱۰ تیر ۱۳۵۸: «ما میخواهیم یک همچو چیزی پیدا بشود که ملت، حافظ دولت به همه جهات باشد، دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر یک همچو چیزی شد، یک مملکت آرامی (پدید میآید) که هیچکس هم نمیتواند در آن تصرف بکند.»
۲. استقلال کشور
الف) ۲۹ مهر ۱۳۵۷: «منطق اسلام این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد.»
ب) ۴ اردیبهشت ۱۳۶۲: «اگر بخواهید به همه مشکلات پیروز بشوید، باید همه محکم بایستید در مقابل همه قدرتها ... و استقلال خودتان را همه جور؛ استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی، استقلال اجتماعی، همه اینها را باید شما محکم نگاه دارید.»
ج) ۱ مهر ۱۳۶۱: «ما باید با تمام وجود به استقلال فرهنگی برسیم که استقلال فرهنگی، پایه و اساس کشوری آزاد و مستقل است.»
د) ۳۱ شهریور ۱۳۶۰: «سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و منباب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در راس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.»
ه) ۲۱ مهر ۱۳۶۱: «اگر ما تسلیم امریکا و ابرقدرتها میشدیم، ممکن بود امنیت و رفاه ظاهری درست شود ... ولی مسلماً استقلال و آزادی و شرافتمان از بین میرفت.»
و) ۳ آذر ۱۳۶۷: «من مطمئنم که ملت ایران یکلحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت، ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمیکند.»
ز) ۲۰ دی ۱۳۶۷: «من دست و بازوی همه کسانی که بیادعا و مخلصانه در صدد استقلال و خودکفایی کشورند را میبوسم.»
۳. تدین و پایبندی به مبانی اسلامی
الف) ۱۰ آبان ۱۳۵۷: «اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی و شأن انسانی اعطا کند؛ یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحول بخشد و به غنای روحی انسان یاری دهد.»
ب) ۲۵ مرداد ۱۳۶۴: «اسلام دارای فرهنگ غنی انسانسازی است که ملتها را، بی گرایش به راست و چپ و بدون درنظرگرفتن رنگ و زبان و منطقه، بهپیش میبرد و انسانها را در بعد اعتقادی و اخلاقی و عملی هدایت میکند.»
ج) ۲۹ تیر ۱۳۵۸: «اگر استقلال کشور را میخواهید، اگر قطع ایادی دشمنان را میخواهید، اگر میخواهید که آزاد باشید، اگر میخواهید که کشور مال خودتان باشد، بیایید همه زیر پرچم اسلام ... امر خدا را اطاعت کنید و از آنچه نهی فرموده است، بپرهیزید.»
د) ۲ فروردین ۱۳۶۸: «امروز دنیای استکبار، خصوصا غرب، خطر رشد اسلام ناب محمدی (صل الله علیه واله وسلم) را علیه منافع نامشروع خود درک کرده است.»
ه) وصیتنامه سیاسی - الهی: «ملت ایران ... با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند ... و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان.»
و) ۱۷ مرداد ۱۳۵۱: «عوامل و ایادی استعمار که میدانند با آشنایی ملتها، بخصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلام، سقوط و نابودی استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملتها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و میکوشند که با سمپاشیها و مشوب ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوهگر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند.»
۴. مبارزه با استکبار و زورگویی
الف) ۲۹ آبان ۱۳۵۸: «مستکبرین، جهان را از آن دید خاص استکباری خود و آن بیماری روحی که در آنها هست، نگاه میکنند.»
ب) ۲۹ تیر ۱۳۶۷: «این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمیشناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خودساخته و بینالمللی میدانند.»
ج) ۲۱ شهریور ۱۳۵۹: «مهمترین و دردآورترین مسئلهای که ملتهای اسلامی و غیراسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجهاند، موضوع آمریکا است ... آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمینماید.»
د) ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۸: «روابط ما با آمریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است ... اسلام که بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم نخواهد شد.»
ه) ۴ مهر ۱۳۵۸: «ملتها باید غفلت نکنند از اینکه همیشه باید مقابل ظلم باشند.»
و) ۹ آذر ۱۳۵۸: «ما خود چهارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم.»
ز) ۴ مهر ۱۳۵۸: «نقش کربلا این بود که سیدالشهدا (علیه السلام) با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند؛ لکن ظلم را قبول نکردند.»
ح) ۷ شهریور ۱۳۶۱: «سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم میایستادند.»
ط) ۲۵ آذر ۱۳۶۰: «فعالیت جوانها گر چه زیاد است، لکن باید زیادتر بشود و هر روز از روز قبل بهتر باشد و خودشان را آماده کنند برای اینکه در مقابل این قدرتهای بزرگ ایستادگی کنند.»
ی) ۲۱ بهمن ۱۳۶۰: «ای مستضعفین جهان! برخیزید و در مقابل ابرقدرتها بایستید که اگر ایستادید، اینها هیچ کاری نمیتوانند بکنند.»
ادامه دارد...