پس از ریزش جریانها و افرادی در دوران انقلاب اسلامی، از اواخر دهه ۱۳۶۰ تا اواخر دهه ۱۳۸۰، ماهیت ریزش از نظر کمی و کیفی تغییر یافت. با حذف جریانهای خارج از گفتمان انقلاب اسلامی، شکاف میان گفتمان درون انقلاب اسلامی آغاز و جناحهای سیاسی شکل گرفتند. اختلاف دیدگاهها از سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۶۶ خود را نشان داد و دو جناح «جامعه روحانیت مبارز» و «مجمع روحانیون مبارز» شکل گرفتند. برخیها، این جریانها را با نامهایی چون چپ و راست، یا محافظهکار و اصولگرا و اصلاحطلب نیز مینامند.
امیرالمؤمنین هرجا در میدانهای جنگ احتیاج به زبان داشت، عبداللَّهبنعباس میرفت و امیرالمؤمنین را یاری میکرد. هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود. مثل مالک اشتر، مثل عبداللَّهبنعباس، مثل محمّدبنابیبکر - مثل این رجال - نه یکی، نه ده نفر، نه هزار نفر که هزاران نفر بودند. اینطور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمی که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروی این گردونهی عظیم تمام شده است. نه آقا؛ بعضیها در بین راه، قوّهشان تمام میشود. بله؛ ضعیفترها، وسط راه آذوقهشان تمام میشود. یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانی به کربلا برود.
شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانی که در دوران غربت اسلام و غربت علی، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانی بودند؟ اینها سابقهداران اسلام نبودند. سابقهداران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبنابی وقّاص و امثال اینها بودند. بعضی از اینها، علی را تنها گذاشتند؛ بعضی از اینها، در مقابل علی ایستادند. اینها ریزشها بودند. اما رویش کدام است؟ رویش، عبداللَّهبنعبّاس است؛ محمّدبنابیبکر است؛ مالکاشتر است؛ میثم تمّار است. اینها رویشهای جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهالهای تازهاند.