در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در شهر مدینه مردی بود با چهرهای آراسته و ظاهری پاک و پاکیزه، آنچنان که گویی در میان اهل ایمان انسانی نخبه و برجسته است. او در بعضی از شبها به دور از چشم مردمان به دزدی میرفت و به خانههای اهل مدینه دستبرد میزد. شبی برای دزدی از دیوار خانهای بالا رفت، دید اثاث زیادی در میان خانه قرار دارد و جز یک زن جوان کسی در آن خانه نیست! پیش خود گفت: مرا امشب دو خوشحالی است، یکی بردن این همه اثاث قیمتی، یکی هم درآویختن با این زن!
ابن سینا از بازار همدان میگذشت، کودکی را دید که پر شتاب به مغازه آهنگری میرفت، و قطعه زغالی سرخ شده از آتش میخواست؛ ولی با خود ظرفی به همراه نداشت و شنید که آهنگر با او میگفت: بدون ظرف، چگونه آتش میخواهی؟
ابن تیمیه بهخاطر عقایدش که سخت با مذاهب اسلامی در تعارض است، از دمشق اخراج شد و علمای آن روزگار تا مرز تکفیر او پیش رفتند. همچنین علمای دینی مدینه و مکه نیز از او ابراز برائت جسته و او را به این شهرها ممنوعالورود اعلام نمودند.
۱۸ تن از علما در مصر، بر ضد ابن تیمیه فتوا دادند که در رأس آنان قاضیالقضات مالکی، تقیالدین محمد بن ابیبکر بن عیسی بن بدران اخنائی بود و هر ۴ قاضی مذاهب چهارگانه مصر نیز به حبس او فتوا دادند.