امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

کشف استعداد

استاد حسین انصاریان

 

ابن سینا از بازار همدان می‌گذشت، کودکی را دید که پر شتاب به مغازه آهنگری می‌رفت، و قطعه زغالی سرخ شده از آتش می‌خواست؛ ولی با خود ظرفی به همراه نداشت و شنید که آهنگر با او می‌گفت: بدون ظرف، چگونه آتش می‌خواهی؟

دید کودک با شنیدن این سخن، بی‌آنکه تامل کند، خم شده و قدی خاکستر از زمین گرفته، و در حالی که در دستان خود جای داده بود، مقابل آهنگر دراز کرد و آهنگر بی‌آنکه حرف خود را تکرار نماید، از کوره آتشین خرده آتشی گرفت و بر خاکستری که بر کف دستان کودک بود نهاد، و کودک نیز با همان شتاب بازگشت و ابن سینا که از همان آغاز، حرف‌ها و رفتار آهنگر و کودک را زیر نظر داشت، با کمال اعجاب و بُهت، به مغازه آهنگر وارد شد، و از وی پرسید: این کودک که بود؟ و کجاست؟ و کجا رفت؟ 
آهنگر پس از تکریم و احترام، نشانی مغازه‌ای دیگر داد که کودک در آنجا شاگردی می‌نمود.
ابن سینا شائق و شادان خود را شتابان به آنجا رسانید و کودک را دید که خال آتش را به کوره افکنده است و می‌خواهد آن را نیز روشن کند. پیش رفته، و پیش از آنکه با کودک سخنی بگوید، سراغ آهنگر را گرفت و کودک، آهنگر را صدا کرد و آمد و ابن سینا را شناخت و احترام کرد. ابن سینا گفت: این کودک، شاگرد شماست؟ آهنگر گفت: آری! 
گفت: می‌خواهم آن را به من بسپاری تا از این پس شاگرد من باشد، و من به او درس بیاموزم؛ زیرا که صاحب ذوق و استعدادی سرشار است. 
آهنگر گفت: اذن پدر نیز شرط است و آنگاه نشانی پدر کودک را داد و ابن سینا با شوق و شتاب خود را به پدر کودک رسانید و ماجرای استعداد و نبوغ فرزند را با وی در میان گذاشت، و از وی خواست که اذن آموختن و تحصیل و تعلم را به او بدهد. 
پدر گفت: وی تنها فرزند من است که با کار خود گره از کار زندگی می‌گشاید، و با اندک مزدی که به چنگ می‌آورد، معاشمان را تامین و امرار می‌کنیم. ولی ابن سینا متقبل شد که از آن پس همان مزد را پرداخته و کودک را به تحصیل وادارد و پدر پذیرفت و کودک به مکتب رفت و از آنجا که درس معلم را جز زمزمه محبت نمی‌دید، گریزپا نبود؛ بلکه روز را از شب نمی‌شناخت، و پیوسته می‌کوشید و حاصل کوشش خویش را نیز می‌دید. تا آنکه سرآمدِ دانش‌ورانِ روزگار خود شد و برای آیندگان نیز میراثی از دانش خود گذارد که یکی از آنها کتاب گرانسنگ «التحصیل» است که اکنون در دانشگاه‌های کانادا، و آمریکا و اروپا تدریس و تعلیم می‌شود. او «بهمنیار بن مرزبان» بود.
منبع: اخلاق خوبان، تالیف استاد حسین انصاریان، ص 165