وصیتنامه شهید سید هادی نصرالله فرزند شهید سیدحسن نصرالله
بسم الله الرحمن الرحیم
«قال رب اشرح لی صدری* ویسر لی امری* واحلل عقدة من لسانی* یفقهوا قولی»
به یگانه خداوند آفریدگار جهان گواهی می دهم که در آفرینش هستی شریک ندارد. به برپایی و فرا رسیدن قیامت گواهی می-دهم و به اشرف مخلوقات حضرت محمد بن عبدالله و بر خاندان پاک او درود می فرستم. ...
با سلام و درود به امام زمان (عج) و نایب بر حقش، خمینی بتشکن و همچنین درود و سلام به تمامی رزمندگان سلحشور اسلام و امت حزبالله ایران.
با اینکه خداوند این همه نعمت به ما عطا کرده، ما نتوانستهایم آنگونه که باید در راه او خدمت کنیم.
پدر و مادر عزیزم! شما بزرگترین نعمتهای خداوند بودید. با تمام سختیها و مشکلات، مرا بزرگ کردید و به این سن رساندید؛ اما من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم.
«شهید رجب پریمی» نهم اردیبهشت ۱۳۳۱ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. بنا بود. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمنماه ۱۳۶۴ در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به سینه و گردن، شهید شد. مدفن وی در گلزار شهدای فردوسرضای زادگاهش واقع است.
با سلام به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و با سلام به خدمت پدر و مادر عزیزم.
پدر و مادر عزیزم! من از شما خیلی تشکر میکنم که من را بزرگ کردید و تحویل جامعه دادید پدر و مادر گرامیام! مردم شاید فکر کنند که من به خاطر آیندهی خود و به خاطر مقام به انقلاب خدمت میکنم. به خدا قسم که من میخواهم به جامعه [خود] خدمتی کرده و وظیفهی خود را به جای آورم.
ای انسانها! بدانید که بنده عاشقم و در این مسیر باید از مرگ، استقبالی سرخ نمایم، نه اینکه مرگ، مرا زبون و بیچاره در برگیرد و در این مسیر به دنبال مرگ میروم و این مرگ است که فرار میکند.
بنده این مرگ را دوست دارم، چرا که آن شهادت در راه خداوند است، مرگی سرخ در راهی سبز و برای هدفی سپید، و این است که مرا اینگونه شیفته و واله کرده است، چون تنها راه رسیدن به آن معشوق حقیقی، شهادت است.
ای کسانی که این وصیتنامه را میشنوید و میخوانید! بدانید و آگاه باشید که دنیا محل انتخاب است! همه چیز وجود دارد و تو میتوانی یکی را، فقط یکی را انتخاب کنی!