این خبر در رسانهها و شبکههای اجتماعی میپیچد: «نارنجک دستسازی که همراه یک اغتشاشگر بود در دست روحانی بسیجی منفجر میشود و به احتمال زیاد دستش به دلیل جراحت شدید قطع شود.» اما همه ماجرا این نیست؛ روحانی قصهی ما پس از این که دستش را آسیب دیده و خونین میبیند همچنین نگرانی اطرافیان را، در دل حادثه این جمله را میگوید: «بچهها! خدا رو شکر به مردم نخورد.» از یک روحانی جهادی همچون شیخ محمدتقی وکیلپور غیر از این هم نمیتوان انتظار داشت.... خدا رو شکر به مردم نخورد.
در فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نحوه زندگیکردن مسئولان از نظر اقتصادی و رفاه، در ذهن جوانان مهم و حساس بود. مخصوصاً با آن درسی که امام راحل به انقلابیون و جوانان در ساده زندگیکردن داده بودند؛ البته الان هم این حساسیت هست، اما شاید به آن اندازه نباشد.
جلسات شورای انقلاب فرهنگی در آن زمان مخفی بود و در خانهها تشکیل میشد و من در آن زمان در منزل شهید باهنر زندگی میکردم. برخی وقتها جلسات در منزل شهید باهنر برگزار میشد و قرار نبود محتوای جلسات شورای انقلاب، فاش شود.