«اِعْلَمْ اَنَّهُ لاوَرَعَ اَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اللهِ وَ الْکَفِّ عَنْ اَذَی الْمُؤْمِنِ»   هیچ خویشتنداریای سودمندتر از دوری  از حرام و پرهیز از آزار مؤمنان نیست.  (فقه الرضا علیهالسلام / ص356)

گفتمانِ «خدا رو شکر به مردم نخورد»

این خبر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌پیچد: «نارنجک دست‌سازی که همراه یک اغتشاشگر بود در دست روحانی بسیجی منفجر می‌شود و به احتمال زیاد دستش به دلیل جراحت شدید قطع شود.» اما همه ماجرا این نیست؛ روحانی قصه‌‌ی ما پس از این که دستش را آسیب دیده و خونین می‌بیند همچنین نگرانی اطرافیان را، در دل حادثه این جمله را می‌گوید: «بچه‌ها! خدا رو شکر به مردم نخورد.» از یک روحانی جهادی همچون شیخ محمدتقی وکیل‌پور غیر از این هم نمی‌توان انتظار داشت.... خدا رو شکر به مردم نخورد.
این کنشگری، محصول پیمانی است که طلاب عصر انقلاب اسلامی در حجره‌ها، در خلوت‌های شبانه، در مسیرهای راهیان نور با خدای خود و امامین انقلاب بسته‌اند، این سرشاری محبت و مردم‌خواهی، محصول گفتمانی است که هزار دشمن غربی و غربگرا و خواب‌آلود و خام‌آلود و ضدوطنی و ضددینی دارد. گفتمانی که از سر پویایی و سرزندگی، دشمنِ نافهم و خیره سر دارد، گفتمانِ «خدا رو شکر به مردم نخورد» است.
نقش طلبه جهادی، نقش پدر و مادری است که از فرط عشق به فرزند حاضر است به قیمت آرام و قرار فرزند، بلا به جان بخرد، عمامه‌اش در سیل گِل شود، یا عمامه‌پرانی چند جوان خام یا خائن را سکوت کند، یا علی‌وردی‌وار زیر شکنجه داعش وطنی جان دهد؛ اما پرچم را زمین نگذارد و به رهبر ِمردم اهانت نکند. این پیشگامی‌ها برای «خیر عمومی»، ادامه همان خط روشنی است که رهبر انقلاب نشان داده‌اند: «قم مادر انقلاب است.»
«خدارو شکر به مردم نخورد» را «شیخ محمدتقی» گفت و دیگران نوشتند. او می‌داند چرا شکر گفته، از سیره حضرت سیدالشهداء(ع) در آخرین لحظات عمرشان باخبر است؛ امام با بدنی خونین و اندوه عمیق از دست‌دادن عزیزان‌شان در گودال قتلگاه با خداوند متعال مناجات می‌کردند، مناجاتی مملو از معارف والای الهی و سراسر تسلیم و رضا. نه شكوه‌اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز و ناتوانى، و نه ابراز يأس و ناخشنودى ابداً در آن ديده نمى‌شود. همه جا سخن از صبر و شكيبايى و رضا و تسليم در برابر قادر متعال است.
حالِ امروز روحانیت چنین است که می‌بیند گروهی روش و راهِ باطلی را می‌پیمایند؛ اما آن خیرخواهی اجازه نمی‌دهد که دست از مردم شسته بشویند، اینان خود را مؤمن به کلام خداوند می دانند که به ختم رسل فرمود: «(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی‌آورند هلاک سازی!»  (شعرا / 3)
و امروز، روز امتحان روح ایمان و عشق روحانیت به مردم است، در سایه این ایمان، محبت و عشق نفوس به هم متمایل می‌شوند و فطرت حق‌جوی انسانی غبار فتنه و آشوب را کنار می‌زند و حق و حقیقت بیش از پیش نور می‌افشاند و تیرهای فتنه و تحریم و تحریف «به مردم نخواهد خورد.»