کارکرد نهادهای دینی و روحانیت در جنگ تحمیلی
محمد ملکزاده
روحانیون با سخنرانی، وعظ و تبلیغ، جوانان را به حضور در جبههها تشویق میکردند. بعلاوه، حضور روحانیت در این عرصه موجب مشروعیتبخشی به دفاع بود. روحانیت انقلابی و آگاه، با استناد به مبانی فقهی مثل وجوب دفاع از اسلام و سرزمین مسلمانان، مقاومت را وظیفه شرعی معرفی کردند و مردم مسلمان نیز برای انجام وظیفه خود، جبهه را پشتیبانی میکردند.
دفاع مقدس ملت ایران در برابر تجاوز رژیم بعث عراق، صرفاً یک رویارویی نظامی نبود؛ بلکه صحنهای از همافزایی ایمان، اراده و فرهنگ مقاومت بود که ریشههای آن در باورهای دینی و سنتهای الهی امت اسلامی است. در این میان، نهادهای دینی و روحانیت، به عنوان حاملان پیام حق و مدافعان ارزشهای اسلام، نقش محوری در هدایت و بسیج مردمی ایفا کردند. مساجد، هیئات مذهبی و حوزههای علمیه با تبدیل شدن به مراکز سازماندهی نیرو، آموزش معنوی و پشتیبانی تدارکاتی، روح دفاع را در عمق جامعه زنده نگه داشتند. خطابههای روحانیون، مجالس دعا و یادآوری فرهنگ ایثار و شهادت، نه تنها رزمندگان را در خط مقدم به مقاومت وامیداشت؛ بلکه پشت جبهه را به پشتیبانی بیوقفه حساس و آماده نگه میداشت. این پیوند ناگسستنی دین و مقاومت، الگویی ماندگار از نقش ایمان در پیروزی ملتها بر بحرانها و جنگها ارائه داد. در این وجیزه به برخی از مهمترین کارکردهای نهاد روحانیت در دفاع مقدس اشاره میشود.
۱. بسیج مردمی و پشتیبانی از جبهههای دفاع مقدس
در دوران دفاع مقدس، نهادهای دینی اعم از حوزههای علمیه، مساجد، هیئات مذهبی، سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی و جریانهای دیگر در سطوح مختلفی نقشآفرینی کردند. با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 و دستور بسیج 20 میلیونی از سوی حضرت امام (ره)، یکی از مهمترین نقش نهادهای دینی در این عرصه، بسیج نیروی انسانی است. هم در دوران دفاع مقدس و هم در دوران نهضت انقلاب اسلامی، مساجد به پایگاه جذب و هدایت نیروها تبدیل شده بودند. روحانیون با سخنرانی، وعظ و تبلیغ، جوانان را به حضور در جبههها تشویق میکردند. بعلاوه، حضور روحانیت در این عرصه موجب مشروعیتبخشی به دفاع بود. روحانیت انقلابی و آگاه، با استناد به مبانی فقهی مثل وجوب دفاع از اسلام و سرزمین مسلمانان، مقاومت را وظیفه شرعی معرفی کردند و مردم مسلمان نیز برای انجام وظیفه خود، جبهه را پشتیبانی میکردند.
یکی دیگر از کارکردهای مهم نهادهای دینی و روحانیت در دوران دفاع مقدس، سازماندهی کمکهای مردمی است. نهادهای دینی شبکههای کمک مالی و تدارکاتی را هدایت میکردند؛ از اعزام کاروانهای آذوقه گرفته تا جمعآوری کمک نقدی و ارسال آنها به جبههها با هدایت روحانیت جلوه با شکوهتری مییافت.
۲. تقویت روحیه مقاومت بسیجیان
روحانیت برای بالا بردن انگیزه و ایمان رزمندگان، ابزارهای معنوی و فرهنگی متنوعی در اختیار داشته است. یادآوری واقعه عاشورا و شباهت جهاد امروز با قیام امام حسین (علیه السلام) در قالب خطابه و روضهخوانی؛ بیان آیات و روایات مربوط به جهاد و صبر و اجر مجاهد؛ برپایی مراسم دعا و مناجات مانند دعای کمیل، زیارت عاشورا، دعای توسل در جبههها، موجب تقویت پیوند معنوی رزمندگان میشد. به ویژه حضور مستقیم و مستمر روحانیت میان نیروها و همدلی و همراهی با رزمندگان در سنگرها، عملاً موجب تقویت روحیه آنها بود.
۳. حضور مستقیم در جبههها و خطوط مقدم جنگ
کارکردهای زیادی را میتوان برای روحانیت در جبههها و خطوط مقدم برشمرد:
از جمله مهمترین کارکردهای آنان، نقش تبلیغی و آموزشدهنده مسائل عقیدتی - سیاسی، آموزش احکام شرعی در شرایط جنگ، تبیین فلسفه دفاع و مسائل دیگر در این رابطه است.
یکی دیگر از کارکردهای روحانیت، نقش رزمنده و فرماندهی است. بسیاری از علما و طلبهها سلاح به دست گرفتند و در کنار نقش تبلیغی، در کنار سایر رزمندگان شخصاً به دفاع از میهن برخاستند و یا فرماندهی عملیاتها را برعهده گرفتند. شهید مصطفی ردانیپور از نخستین شهدای روحانی در دوران دفاع مقدس است.
نقش دیگر روحانیت را میتوان به عنوان مسئول پشتیبانی معنوی مجروحان و خانواده شهدا تعریف کرد. بازدید از مجروحان جنگ و دلجویی از خانواده شهدا در این زمینه بسیار برجسته است.
یکی دیگر از مهمترین کارکردهای روحانیت را نیز میتوان به عنوان تسهیلگر وحدت میان نیروها تعریف کرد. ایجاد وحدت و همدلی بین نیروها و تقویت روحیه تعاون و برادری، نقش موثری در تقویت جبههها داشت.
۴. تقویت روحیه مردم در بحرانها و بلایا
روحانیت به دلیل جایگاه دینی و ارتباط عاطفی با مردم، همواره میتواند در مواقع بحران مثل جنگ یا بلایای طبیعی، نقش حساسی در تقویت روحیه مردم ایفا کند. تبیین شرایط موجود و امیدآفرینی، تبیین وعده قطعی الهی بر پیروزی جبهه حق در صورت ایستادگی و مقاومت، در تقویت روحیه مردم بسیار موثر است. روحانیت میتواند با الگوسازی از شهدا و ایثارگران و بیان خاطرات و خصوصیات شهیدان بزرگ اسلام، آنان را به عنوان الگوی زندگی مردم معرفی کند.
نقش دیگر روحانیت، پیوند دادن مقاومت امروز به سنتهای دینی و تاریخی اسلام همچون جنگ بدر، قیام عاشورا، و دیگر مقاومتهای صدر اسلام است و در نهایت حضور روحانیت در متن بحرانها، از زلزله و سیل گرفته تا خط مقدم جنگ که عملاً نشان از همدلی واقعی روحانیت با مردم دارد، در تقویت روحیه مردم بسیار موثر است.
پاسخ عجیب عالم اهلسنت در برابر سؤال شیخ بهایی

محمد بن حسین بن عبدالصمد معروف به شیخ بهائی از علمای معروف و از مفاخر جهان تشیع در قرن دهم و یازدهم هجری است که به سال 1031 هـ . ق از دنیا رفت و قبرش در مشهد در جوار مرقد شریف حضرت رضا (علیه السلام) است.
او در یکی از سفرهای خود با یکی از علمای اهل تسنن ملاقات نمود و خود را در مقابل او در ظاهر شافعی وانمود کرد!
آن دانشمند اهل سنت که از علمای شافعی بود، وقتی که فکر کرد که شیخ بهائی شافعی است و از مرکز تشیع (ایران) آمده، به او گفت: «آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادعای خود، شاهد و دلیل دارد؟»
شیخ بهائی گفت من گاهی در ایران با آنها روبرو شدهام، میبینم آنها برای ادعای خود، شواهد محکمی دارند.
دانشمند شافعی گفت: اگر ممکن است یکی از آنها را نقل کنید.
شیخ بهاء گفت: مثلاً میگویند در صحیح بخاری که از کتب معتبر اهل سنت است آمده، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
«فاطِمَةُ بَضْعَهُ مِنِّي مَنْ آذاها فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي»
فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است. کسی که او را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که او را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است.
و در چهار ورق دیگر در همان کتاب است که: «وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ مِنَ الدُّنْيا وَهِيَ غاضبة عَلَيْهِما»؛ و فاطمه (سلام الله علیها) وفات کرد، در حالي که نسبت به ابوبکر و عمر، خشمگين بود .
جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل سنت چگونه است؟
دانشمند شافعی در فکر فرو رفت که با توجه به این دو روایت، نتیجه این است که آن دو، لایق مقام رهبری نیستند!
پس از ساعتی تأمل گفت: گاهی شیعیان دروغ میگویند ممکن است این هم از دروغهای آنها باشد، به من مهلت بده امشب به کتاب صحیح بخاری مراجعه کنم و صدق و کذب دو روایت فوق را دریابم و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا کنم.
شیخ بهاء میگوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم و گفتم، مطالعه و بررسی تو به کجا رسید؟
او گفت: همانگونه که گفتم؛ شیعه دروغ میگوید؛ زیرا من صحیح بخاری را دیدم هر دو روایت فوق در آن مذکور است؛ ولی بین نقل این دو روایت بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی که شیعه میگفت: چهار ورق فاصله است!
بهراستی عجب پاسخی؟ و شگفتا از این مغلطه! منظور وجود این دو روایت در آن کتاب است؛ خواه بین نقل آن دو روایت پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق، چه فرقی میکند؟!