پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

گزارشی مستند از توهمات پایان‌ناپذیر حسن روحانی

وحانی در سخنان اخیر خود، بار دیگر همان ادبیات ساده‌انگارانه «برجامی‌ها» را تکرار کرد و مدعی شد که ایران در این چهار سال ۵۰۰ میلیارد دلار ضرر کرده است. این در حالی است که بزرگ‌ترین بخش از این خسارات، دقیقاً محصول دوران ریاست‌جمهوری خود او بود. زمانی که با سوءمدیریت و وابستگی به غرب، فروش نفت ایران به کمترین میزان تاریخ رسید، نقدینگی افسارگسیخته شد، و دلار جهش ۹ برابری را تجربه کرد.

مدتی است که روحانی بار دیگر به صحنه بازگشته و با ادعاهای واهی و روایت‌های تحریف‌شده، در تلاش است تا ناکامی‌های آشکار خود را به گردن دیگران بیندازد. او با فرار رو به جلو، بازی با بدیهیات و مقصر نشان دادن منتقدان، تلاش می‌کند خود را ناجی منافع ملی معرفی کند؛ حال آنکه واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی دوران او، از سقوط فروش نفت و رکوردهای تورم و دلار گرفته تا تحریم‌های چندبرابری، بر ناکارآمدی و سوءمدیریت آشکار او صحه می‌گذارد. این گزارش با بررسی اسناد، اعترافات مقامات داخلی و خارجی و عملکرد دولت روحانی، توهمات پایان‌ناپذیر او را به نقد می‌کشد و نشان می‌دهد که هزینه‌های این سیاست‌های غلط، مستقیماً بر دوش ملت ایران بوده است.
آقای حسن روحانی، رئیس‌جمهور اسبق ایران پس از سه سالی که از آخرین روز دولت وی می‌گذشت، در یک سال اخیر شدت بیشتری به فعالیت‌های رسانه‌ای و اعلام مواضع خود داده است، آن هم نه با اعتراف به شکست‌های پیاپی و سوءمدیریت‌های تاریخی؛ بلکه با فرار رو به جلو، تحریف واقعیت و مقصر جلوه دادن دیگران. روحانی در روزهای اخیر، بار دیگر همان سناریوی تکراری را به نمایش گذاشت و مدعی شد که در ابتدای سال ۱۴۰۰، عده‌ای در داخل، مانع توافق با آمریکا شدند و اگر این «موانع» نبود، امروز نه خبری از اسنپ‌بک بود و نه ایران متحمل ضرر ۵۰۰ میلیارد دلاری می‌شد.
این ادعا که در ظاهر رنگ و بوی عقلانیت به خود گرفته، در حقیقت چیزی جز بازتولید همان روایت شکست‌خورده «برجام» و تداوم بازی قدیمی «مظلوم‌نمایی» و «حمله به داخل» نیست. روشی که روحانی طی دو دهه اخیر از سعدآباد و بروکسل تا برجام و پس از آن بارها آزموده، و هر بار نیز جز هزینه برای کشور و فرصت‌سوزی برای ملت، ثمری به بار نیاورده است.
روحانی و فرار رو به جلو
روحانی در سخنرانی اخیر خود چنین گفت: «اگر در سال ۱۴۰۰ یک عده‌ای مانع نمی‌شدند و ما در دوره بایدن به برجام برمی‌گشتیم که همه چیز هم آماده بود، همه توافقات هم شده بود، امروز نه تنها چیزی به نام اسنپ‌بک نداشتیم؛ بلکه در این مدت حدود ۵۰۰ میلیارد هم ضرر نمی‌کردیم...»
این همان شگرد همیشگی است: «تبدیل ضعف و سوء مدیریت به مظلومیت». روحانی با این روایت می‌کوشد خود را در جایگاه «پیردانا» معرفی کند. کسی که همه چیز را می‌دانسته؛ اما «تندروها» نگذاشته‌اند کار او به ثمر بنشیند! حال آنکه واقعیت درست عکس این است: نه در سعدآباد، نه در بروکسل، نه در برجام و نه در مذاکرات وین، طرف مقابل هیچ‌گاه آماده توافقی شرافتمندانه و پایدار نبود و همواره این روحانی و تیم مذاکره‌کننده وی بود که با امتیازدهی‌های پی‌درپی، دستاوردهای هسته‌ای و اقتصادی کشور را واگذار می‌کرد و در مقابل، تحریم‌های تازه‌تری تحویل می‌گرفت.
روش ثابت روحانی: حمله به داخل، تطهیر دشمن
روحانی در تمام مسئولیت‌های خود ـ چه به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات و چه در مقام ریاست‌جمهوری ـ یک منش ثابت را دنبال کرده است: مقصر نشان دادن داخل برای پوشاندن شکست‌های دیپلماتیک خود. این منش، نه یک لغزش مقطعی؛ بلکه یک رویه دائمی است. از مذاکرات سعدآباد تا مذاکرات برجام، همواره «داخلی‌ها» بهانه او بوده‌اند تا ناکامی‌های آشکار را به گردن دیگران بیندازد.
در حقیقت، روحانی هرگز حاضر نشده است به مردم توضیح دهد چرا در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، با وجود اجرای یک توافق پرهزینه، ایران با کمترین میزان فروش نفت پس از انقلاب، بیشترین رشد قیمت دلار (۹ برابر)، تورم بی‌سابقه، فرار سرمایه، سقوط سرمایه‌گذاری خارجی و رکود بی‌سابقه اقتصادی مواجه شد.
دعوت به سکوت؛ طلبکاری عجیب مقصر اصلی
یکی دیگر از ابعاد شگفت‌آور سخنان اخیر روحانی، دعوت عجیب او از مخالفان به «سکوت» است. این در حالی است که مردم ایران هنوز تلخی ناکارآمدی‌ها، سوءمدیریت‌های مکرر و تصمیمات خسارت‌بار دوران ریاست‌جمهوری او را از یاد نبرده‌اند. دولتی که با شعار «تدبیر و امید» بر سر کار آمد؛ اما در عمل با بی‌برنامگی و تلاش برای نزدیکی صرف به غرب، یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های اقتصادی و اجتماعی تاریخ کشور را رقم زد. مردم همچنین 9 برابر شدن نرخ دلار، نقدینگی افسارگسیخته، سقوط فروش نفت به 200 هزار بشکه (بدون هیچ قطعنامه شورای امنیت)، بیشترین میزان تورم، کمترین میزان سرمایه‌گذاری خارجی و ده‌ها شاهکار دولت مدعی تدبیر وی را فراموش نکرده‌اند.
شاید اگر حمایت‌های حکیمانه و سنت حسنه و همیشگی رهبری در حمایت از رؤسای جمهور (از جمله روحانی) وجود نداشت، بی‌شک موج نارضایتی عمومی از عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم می‌توانست به مطالبه‌ای جدی برای عزل او منجر شود. بسیاری از مردم در همان سال‌ها، صراحتاً ناکارآمدی دولت وی را عامل اصلی گرانی‌ها، سقوط معیشت و گره خوردن زندگی روزمره خود می‌دانستند.
بازی با بدیهیات برای فرار از پاسخگویی
یکی از شگردهای ثابت روحانی، چه در دوران برجام و چه امروز، بازی کردن با بدیهیات و تبدیل آن به ابزار تطهیر خود است. او همواره با بیان جملات کلی و غیرقابل انکار، نظیر «مذاکره بهتر از جنگ است» یا «توافق، لازمه رفع مشکلات است»، تلاش کرده خود را در جایگاه عقلانیت مطلق قرار دهد. در این چارچوب، هرگونه نقد به نحوه‌ی مذاکره، محتوا یا نتایج توافق، به‌سرعت به‌عنوان مخالفت با اصل مذاکره یا دشمنی با منافع ملی معرفی می‌شود.
این روش، نوعی مغالطه آشکار است: منتقدان روحانی نه با «اصل مذاکره» مخالف بودند و نه با «اصل توافق»؛ بلکه با شیوه غلط مذاکره و توافق‌های پرخسارتی که او به کشور تحمیل کرد، مخالفت داشتند. اما روحانی به‌جای پاسخگویی به ضعف‌ها، صورت مسئله را پاک کرده و خود را ناجی معرفی می‌کرد.
نتایج کارنامه او، اما بر همه روشن است: برجام به‌جای گشایش اقتصادی، منجر به چند برابر شدن تحریم‌ها شد؛ در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، فروش نفت ایران به کمترین میزان پس از انقلاب رسید؛ رشد نقدینگی افسارگسیخته شد؛ تورم رکوردهای تاریخی را جابه‌جا کرد؛ و قیمت دلار ۹ برابر افزایش یافت. در حوزه سرمایه‌گذاری خارجی نیز کمترین ارقام در تاریخ معاصر به ثبت رسید.
با وجود این، روحانی امروز نیز همان روش گذشته را ادامه می‌دهد: به‌جای اعتراف به ناکارآمدی‌ها، باز هم خود را در قامت مدعی می‌نشاند و تلاش می‌کند با حمله به منتقدان، صورت مسئله را وارونه جلوه دهد. او هیچ‌گاه حاضر نشد به پیشینه خود در دو تجربه مذاکره ـ چه در دوران اصلاحات و چه در دولت یازدهم و دوازدهم ـ و شکست‌های آشکار آن‌ها اشاره کند. بلکه همواره با فرار به جلو، کوشیده است خطاهای گذشته را بپوشاند و نقش خود را در خسارت‌های سنگین کشور نادیده بگیرد.
به بیان دیگر، روحانی همواره از «ادبیات بدیهیات» برای جا زدن خود به‌عنوان عقلانیت و از «برچسب‌زنی به منتقدان» برای فرار از پاسخگویی استفاده کرده است. روشی که شاید در کوتاه‌مدت کارساز باشد؛ اما در بلندمدت، واقعیت‌های میدانی و تجربه تلخ مردم، چهره واقعی او را آشکار ساخته است.
دروغ بزرگ «توافق آماده» در سال ۱۴۰۰
اما مهم‌ترین بخش سخنان اخیر روحانی، همان ادعای دروغین «توافق آماده در سال ۱۴۰۰» است. او می‌گوید همه چیز آماده بود و فقط «عده‌ای» مانع شدند. این سخن نه تنها با واقعیت‌های صحنه سیاست بین‌الملل تضاد کامل دارد؛ بلکه حتی با اذعان صریح نزدیک‌ترین یاران دیروز او نیز ناسازگار است.
سید عباس عراقچی ـ مذاکره‌کننده ارشد ایران در همان روزها ـ در یادداشتی در واشنگتن‌پست (فروردین ۱۴۰۴) اعتراف کرد: «دلیل اصلی به نتیجه نرسیدن توافق در سال ۲۰۲۱، نبود اراده واقعی در دولت بایدن بود.» به بیان روشن‌تر، حتی اگر روحانی و تیمش تا ابد پای میز می‌نشستند، طرف آمریکایی اساساً قصد توافق نداشت.
همین واقعیت را بسیاری از مقامات آمریکایی نیز تأیید کردند. فرید زکریا در مرداد ۱۴۰۳ در واشنگتن‌پست نوشت: «دولت بایدن می‌توانست مسیر خود را تغییر دهد؛ اما از ترس واکنش شدید جمهوری‌خواهان، چنین نکرد. در نتیجه، سیاست آمریکا چیزی جز یک نمایش سخت‌گیری برای راضی نگه داشتن مخاطبان داخلی نبود.»
این یعنی توافقی در کار نبود که کسی بخواهد مانع آن شود؛ بلکه اصل ماجرا فقدان اراده در واشنگتن بود.
۵۰۰ میلیارد دلار خیالی
روحانی در سخنان اخیر خود، بار دیگر همان ادبیات ساده‌انگارانه «برجامی‌ها» را تکرار کرد و مدعی شد که ایران در این چهار سال ۵۰۰ میلیارد دلار ضرر کرده است. این در حالی است که بزرگ‌ترین بخش از این خسارات، دقیقاً محصول دوران ریاست‌جمهوری خود او بود. زمانی که با سوءمدیریت و وابستگی به غرب، فروش نفت ایران به کمترین میزان تاریخ رسید، نقدینگی افسارگسیخته شد، و دلار جهش ۹ برابری را تجربه کرد.
بنابراین، اگر کسی باید پاسخگوی این خسارات باشد، شخص روحانی و تیم اقتصادی‌اش است؛ نه منتقدانی که از ابتدا نسبت به خطای راهبردی «اعتماد به آمریکا» هشدار داده بودند.
مردم ایران، تجربه تلخ دوران او را به‌روشنی به یاد دارند: سال‌هایی که اقتصاد کشور به بدترین وضعیت دهه‌های اخیر رسید، تحریم‌ها چند برابر شد و امید به گشایش بر باد رفت. امروز نیز تکرار همان ادعاها بیش از آنکه نشانی از «دغدغه ملی» باشد، ادامه همان پروژه تطهیر خویش است. واقعیت این است که ملت ایران هزینه سنگین این خطاها را پرداخته‌اند و دیگر فریب این روایت‌های وارونه را نخواهند خورد. بازگشت روحانی با ادعاهای تازه، چیزی جز تکرار توهمات پایان‌ناپذیر گذشته نیست؛ توهماتی که پرونده آن برای همیشه در حافظه تاریخی ملت بسته شده است.