شهر مقدس کربلا در صد کیلومتری جنوب غربی بغداد واقع شده است. کربلا، در غرب رودخانه فرات، بر کناره صحرا و در میان منطقهای آبرفتی است که به «ارض السواد» نامور است. شهر انبار در شمال باختری، شهر باستانی بابل در شرق، صحرای غربی در سمت باختر و شهر بحیره پایتخت بنی منذر در جنوب غربی آن قرار دارد.
در اینکه لغت کربلا از کجا پیدا شده است. حرفهای بسیار گفتهاند:
الف: بعضی معتقدند ریشه کربلا، از کلمه «کَربَلَه» گرفته شده و کربله یعنی به سستی گام برداشتن، یا سست شدن گامها. عربها هرگاه بخواهند از بیحال و با کسالت راه رفتن کسی حکایت کنند، میگویند: جاء یمْشی مکربلاً؛ یعنی آمد در حالی که به سستی گام برمیداشت.
ب: کربلا از «کِربال» گرفته شده و کربال یعنی غربال و تمیز و پاک کردن. گفته میشود: کربلتُ الحنطة؛ یعنی گندم را غربال کردم و آن را از خاک و خاشاک پاک گردانیدم. به کربلا نیز به خاطر این کربلا گفتهاند که زمینی بود خالی از ریگ و سنگ و بدون درخت یا گیاهان هرز و مزاحم، گویی که کشاورزی آن را پاک کرده و برای کشت آماده کرده است.
ج: کربلا، از دو واژه آشوری «کرب» و «ایلا» ترکیب یافته است؛ یعنی حرم خدا و خانه خدایگان.
د: این کلمه در اصل فارسی بوده و از دو کلمه «کار» و «بالا» گرفته شده؛ یعنی کار آسمانی و ارزشمند؛ به عبارتی جایگاه نماز و نیایش.
ه: در اصل «کُوَر بابل» بوده؛ یعنی روستاهای شهر بابل.
و: توسط خود حضرت سیدالشهدا و پدرشان امیرالمومنین علی و جدشان پیامبر خدا (علیهم السلام)، کربلا به کرب و بلا؛ یعنی درد و بلا و امتحان و ابتلا تفسیر شده است. ادبا و شعرای شیعه نیز همین تفسیر را برگزیدهاند.
از کربلا، با نامهای بسیار یاد شده که به بیش از بیست نام میرسد:
حائر/ نواویس
طف الفرات
طفّ. / شاطئ الفرات
نینوا / موضع البلاء یا موضع الابتلاء.
محل الوفاء. / غاضریه.
ماریه. / قصر بنی مقاتل.
عقر بابل. / عمورا. / صفورا.
نوائح، یعنی نالهها و نوحهها.
شفاثا / مدینة الحسین. / مشهد الحسین.
بقعه مبارکه.