امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

مطالب صفحه فرهنگی و اجتماعی 1218

تکلیفی جدید در فرایند تولید محتوا 

حامد حجتی

تشویق به تفکر انتقادی در رسانه ملی می‌تواند فرایند تولید محتوا را به مسیری امیدبخش بکشاند و قدرت تحلیل و مواجه عموم مردم را با مسائل اجتماعی ارتقا دهد. ترویج پرسشگری و ارائه راه برای رسیدن به پاسخ، می‌تواند رسانه را از انفعال خارج کند.

رهبر فرزانه حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای در بیانات اخیر خود، بر اهمیت استمرار مقابله با نیرنگ‌های دشمن تأکید کرده و به مسئولان دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای توصیه کردند که نقاط مورد توجه دشمن برای نفوذ در افکار عمومی را شناسایی و با تولید محتوا و اندیشه مقابله کنند. در این راستا، تمرکز بر تولید اندیشه در رسانه ملی بسیار حائز اهمیت است.
توجه به تولید اندیشه در رسانه ملی به‌عنوان اصلی‌ترین راهبر افکار عمومی، می‌تواند مرا از این بحران سخت برهاند. رسانه ملی باید به بستری تبدیل شود که بتواند اندیشه‌های نوآورانه را پرورش داده و به جامعه در قالب برنامه‌های خلاق منتقل کند. 
برای تولید اندیشه مؤثر، لازم است نیازها واقعی شود. رسانه ملی می‌تواند با انجام پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های مستمر، مشکلات و نقاط قوت جامعه را دریابد و در تولید محتوا به آن‌ها پرداخته و راه‌حل‌های قابل‌قبولی ارائه دهد. 
تشویق به تفکر انتقادی در رسانه ملی می‌تواند فرایند تولید محتوا را به مسیری امیدبخش بکشاند و قدرت تحلیل و مواجه عموم مردم را با مسائل اجتماعی ارتقا دهد. ترویج پرسشگری و ارائه راه برای رسیدن به پاسخ، می‌تواند رسانه را از انفعال خارج کند.
یکی از راه‌های مؤثر برای دستیابی به این هدف، بهره‌گیری از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های نهادهای پژوهشی داخل سازمان صداوسیما ست. این نهادها با تخصص و دانش فنی خود می‌توانند به رسانه ملی کمک کنند تا با تولید محتواهای غنی و علمی، افکار عمومی را بابصیرت و آگاهی بیشتری هدایت کند. درست همان حلقه مفقوده‌ای که در سال‌های اخیر به آن کم‌توجهی شده است. حذف معاونت پژوهش از ساختار سازمان صداوسیما و نحیف سازی ارکان فکری و مغزافزاری در رسانه ملی، گواه این است که دست‌اندرکاران در پیچ‌وخم تسلط بر آنتن گرفتار شده‌اند و مطالعه بر افکار عمومی را نادیده گرفته‌اند.
 نهادهای پژوهشی می‌توانند با انجام تحقیقات علمی، اطلاعات کلیدی و مستندات لازم را فراهم کنند. این اطلاعات به رسانه ملی این امکان را می‌دهد که مباحثات عمیق‌تری را در برنامه‌های خود ارائه دهد و از فرمت‌های سطحی و کلی‌گویی پرهیز کند. 
نهادهای پژوهشی می‌توانند به بازوی قوی نیازسنجی رسانه ملی تبدیل گردند تا عامل نظرسنجی‌های پس از تولید. درست همان چیزی که  به رسانه ملی این امکان را می‌دهد تا موضوعات مرتبط و دغدغه‌ساز جامعه را در برنامه‌ها و تولیدات خود منعکس کند. 
رسانه ملی باید با همکاری نهادهای پژوهشی داخل سازمان، مسیر رسیدن به پژوهش‌های کاربردی را هموار نماید تا بتواند در جنگ نرم‌افزاری این روزها، دست برتر را داشته باشد. بهره‌گیری از نهادهای پژوهشی داخل سازمان، به رسانه ملی این فرصت را می‌دهد که با تولید محتوای علمی و غنی، به ارتقای آگاهی و بصیرت عمومی کمک کند. این همکاری می‌تواند به تقویت محتوای برنامه‌ها، شناسایی نیازهای واقعی جامعه و ارائه روایت سالم از رخدادها منجر شود.
بازگشت نهادهای پژوهشی مؤثر رسانه ملی به فرایند تولید محتوا و هم‌افزایی و همکاری متولیان رسانه و نهادهای پژوهشی می‌تواند در رسیدن به آنچه امام جامعه نهیب زده‌اند، تسریع نماید و جامعه را در مسیر ترقی و پیشرفت هدایت کند.
 
نسل تربیت نشده!
فرهاد قنبری
تربیت «شهروند خوب» از دنیای باستان مورد توجه نخبگان و نویسندگان بزرگ بوده است و فیلسوفان بزرگی چون افلاطون و ارسطو، مهم‌ترین وظیفه نظام سیاسی را تربیت شهروندان خوب و اخلاقمدار می‌دانستند. در یونان باستان «پایدیا» به نظام آموزشی اطلاق می‌شد که بر اساس آن، دانش‌آموزان در معرض نوعی تربیت فرهنگی کامل قرار می‌گرفتند و مسیر تربیت انسان‌ها به سمت کمال و ماهیت اصیل و حقیقی انسان بود.
در اندیشه و فلسفه اسلامی و از فارابی و غزالی تا بسیاری از متفکران ایرانی نیز تربیت انسان‌های فضیلت‌مند، از مهم‌ترین وظایف جامعه و نظام سیاسی به شمار می‌رفته است و فردوسی در شاهنامه بارها و بارها به مقوله تربیت خوب اشاره کرده است.
با دقت در رمان‌ها و داستان‌های مربوط به قرن نوزده یا قبل آن هم متوجه یک نکته مهم و کلیدی می‌شویم و آن اصرار نویسندگان بزرگ بر مقوله «تربیت» است. در اکثر این داستان‌ها انسان‌ها به دو گروه تربیت‌شدگان و تربیت‌نشدگان تقسیم می‌شوند و تربیت از چنان اهمیتی برخوردار است که گاهی اصلی‌ترین وجه جدایی میان انسان خوب و انسان وحشی را تعریف می‌کند. آنها وقتی می‌خواهند از کسی تعریف نمایند، می‌گویند که «انسانی است که خوب تربیت شده است».
تربیت خوب تا قبل همه‌گیری نظام آموزشی و گسترش رسانه‌های جمعی، برای قشر محدود و خاصی از جامعه بود. در جوامع غربی اشراف‌زادگان و نجیب‌زادگان بودند که با دسترسی به امکانات آموزشی و تربیتی، از کودکی در محیط متفاوتی رشد می‌کردند. آنها با شیوه‌های سخت‌گیرانه تربیتی، هم ملزم به یادگیری قواعد و اصول زندگی اجتماعی بودند و هم فنون و هنرها و علوم مختلف را با کیفیت مناسبی می‌آموختند. این شیوه تربیتی چنان تاثیرگذار بوده و شهروند متفاوتی را پرورش می‌داده که یک فرد به اصطلاح «تربیت‌شده»، از شیوه لباس پوشیدن، راه رفتن، سخن گفتن، برخورد با جنس مخالف و آشنایی با هنرهای مختلف و امثالهم کاملاً قابل شناسایی بوده است. در این شیوه زیست، "اصالت" نقش بسیار بارز و مهمی داشته و تکیه‌گاه اصلی تمایز میان انسان‌ها به شمار می‌رفته است. در این‌گونه زیست، شرف و آبرو گاهی برای افراد دارای تربیت از چنان جایگاه والایی برخوردار بوده است که برای دفاع از آن و اعاده حیثیت، به‌راحتی اقدام به دوئل یا خودکشی می‌کرده‌اند.
اما امروزه مقوله تربیت، از انحصار قشر و طبقات خاص خارج شد و با گسترش حوزه‌های آموزش عمومی به کالایی در دسترس همگان بدل گشت. طی این روند، دهه به دهه از نقش تربیتی خانواده کاسته و این وظیفه به نهاد آموزشی و مدرسه واگذار شده است.
در دو دهه اخیر هم کم‌کم وجه تربیتی و آموزشی از انحصار خانواده و نهاد آموزشی و مدارس هم خارج شد و رسانه‌های ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون و اینترنت و شبکه‌های مجازی جای آنها را اشغال کردند. امروزه دیگر نسل کودک و نوجوان نه در خانواده و نه در مدرسه؛ بلکه پای تلویزیون یا شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام تربیت (یا بهتر بگوییم بی‌تربیت) می‌شوند. اغلب کودکان و نوجوانان رها شده در بلاهت شبکه‌های تلویزیونی و اجتماعی همچون علف هرز، باری به هرجهت بار می‌آیند و گستاخی و وقاحت را به باحال (cool) و امروزی بودن، و رکیک‌گویی و دریدگی را به نام آزادی‌های فردی فرا می‌گیرند. کودکان و نوجوانانی که در پای لایوهای اینستاگرامی و کلیپ‌ها و سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی سخیف رشد می‌یابند، نه شناختی از قواعد اجتماعی پیدا می‌کنند و نه فهم درستی از قواعد و آداب و رسوم اجتماعی دارند.
در جهان امروز مقوله تربیت که زمانی در اختیار عده قلیلی از جامعه بود، از این وضعیت کاملاً خارج شد و در اختیار همگان قرار گرفت؛ اما نتیجه‌ای که از خود نشان داد، بیشتر از آنکه موجب تربیت همگان باشد، رها کردن همگان به حال خود بود.
امروزه این نسل‌های (تربیت نشده) فارغ از سطح و طبقه اقتصادی و مدرک تحصیلی، در همه جا هستند. از ورزشکاران حرفه‌ای و مجری‌های تلویزیون و بازیگران سینما و خوانندگان پاپ تا بلاگرها و فعالان توییتر و اینستاگرام و نوجوانان و جوانان در کوچه و خیابان و خوابگاه دانشجویی. افرادی که رکیک‌گویی و بددهنی و پررویی و وقاحت وجه غالبشان است، در مترو و اتوبوس و خیابان و لایو اینستاگرام و توییتر و امثالهم بی‌هیچ شرمی هرچه دلشان می‌خواهد می‌گویند، خود را مرکز عالم می‌دانند، خانواده کارگر و رفتگر و راننده تاکسی را مسخره می‌کنند، از فضیلتِ شرم و سکوت و تربیت، اندک بهره‌ای نبرده‌اند.