امام حسین علیه‌السلام:  اگر دنیا و مظاهر آن زیبا و دوست داشتنی به نظر می‌آید، پس خانه آخرت و بهشت خداوند خیلی بالاتر و زیباتر از آن است. (کشف الغمه، ج. ۲، ص. ۲۸) 

جرجیس کیست؟

جرجیس (علیه‌السّلام) یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل از فلسطین بود که خداوند او را بعد از حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به پیامبری برانگیخت و مأمورش کرد تا به سوی پادشاه موصل رفته و او را به توحید دعوت کند.
تاریخ دقیق رسالت جرجیس نبی معلوم نیست؛ اما گفته‌اند، وی در فاصله زمانی میان عیسی (علیه‌السّلام) و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در روزگار «داذیانه» پادشاه موصل بود. پادشاه موصل، حاکمی ستمگر بود و بتی داشت به نام «افلون» که مردم را به زور به پرستش آن وامی‌داشت.
جرجیس از پیامبران بنی‌اسرائیل به فرمان الهی نزد پادشاه موصل رفت و گفت: پادشاها نصیحتم را بپذیر. شایسته نیست مردم غیر خدا را بپرستند و به غیر او تمایل بیابند. پادشاه گفت: تو اهل کدام سرزمینی؟ جرجیس گفت: من مردی از روم و ساکن سرزمین فلسطین هستم. پادشاه دستور داد او را زندانی کردند، سپس بدن او را با شانه‌های آهنین خراشیدند، تا آنجا که گوشت بدنش تکه‌تکه ریخت، و آنگاه روی بدن او سرکه ریختند و بدنش را با پارچه‌ای خشن خراشیدند؛ پس از آن فرمان داد بدن او را با آهن داغ بسوزانند و چون هنوز زنده بود، فرمان داد میخ‌های آهنین در ران‌ها و زانوان و زیر پایش بکوبند؛ ولی او همچنان زنده بود، و... وقتی شب فرا رسید و مردم متفرّق شدند، اهل زندان دیدند فرشته‌ای نزد او آمد و گفت: ای جرجیس! خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: صبر کن و نترس، تو را بشارت می‌دهیم که خداوند همراه تو است و نجاتت می‌دهد. آنها تو را چهار بار خواهند کشت که هر بار خداوند تو را زنده می‌کند و درد و ناراحتی را از تو بر می‌دارد.
سرانجام پس از شکنجه‌های فراوان و پس از چهار بار کشتن جرجیس، پادشاه گفت: اگر این ساحر را رها کنم قوم مرا هلاک می‌کند، پس همگی اجتماع کردند و باز تصمیم بر کشتن او گرفتند، این‌بار خواستند او را با شمشیر به قتل برسانند، جرجیس گفت: در کار من عجله نکنید، سپس گفت: خداوندا اگر تو این بت‌پرستان را هلاک کردی، از تو می‌خواهم نام مرا در زمره حق‌پرستانی که در راه تو هر بلا و مصیبتی را تحمّل کردند ثبت فرما، اینجا بود که به او حمله کردند و سر از بدن او جدا نمودند، در همان لحظه عذاب بر آنها نازل شد و همگی هلاک شدند.