محمد محمدی
سواد رسانه و چشم ندازهای جدید
مهرک گلستان، فرزند کاوه گلستان میگوید: روزی پدرم مرا به کوههای اطراف برد. وقتی به قله رسیدیم منظره زیبایی از تهران دیدم که تا آن وقت ندیده بودم. پدرم گفت: این هم کادوی تولد تو!
سواد رسانه یعنی همین. وقتی از بالا به رسانه و پیامهای آن نگاه میکنیم، به تصویر جدیدی از رسانه میرسیم که قبلاً آن را نداشتیم.
رسانه شبیه نیمروست؛ نیمی از آن را میبینیم و نیمی را نمیبینیم. ما نیمه رویی این غذای خوشمزه و ساده را میبینیم؛ ولی قسمتی که به ماهیتابه چسبیده، از ابتدا آفتابی نمیشود، مگر اینکه ما آن را با قاشق بالا بزنیم. رسانه هم همینطور است؛ معمولاً بخشی از خود را نشان میدهد و بخشی را مخفی میکند. این قسمتی که دیده نمیشود، با قاشق سواد رسانه خودش را نشان میدهد.
رسانه صحنههای جذاب و دیدنی را نشان میدهد و بخشهایی را ناخودآگاه به مخاطب منتقل میکند. اما سواد رسانه بخشهایی را که دیده نمیشوند، شفاف میکند. در اینجا فقط به پنج مورد که معمولاً در رسانهها دیده نمیشود، اشاره و در طول کتاب در مورد آنها بیشتر صحبت میکنیم.
1 ـ نویسندگان، پیام و درونمایه یک فیلمنامه را چنان در فیلم حل میکنند که دیگر به چشم نمیآید؛ اما سواد رسانه با آموزش و توجه به درونمایه، سعی در کشف و آشکارسازی آن دارد.
2 ـ داستان به گونهای پیش میرود که ما با شخصیتهای خاصی احساس همدردی میکنیم؛ اما این موضوع شفاف و آشکار نیست. این موضوع که مخاطب ناخواسته و بصورت کاملاً طراحی شده با یک شخصیت خاص همدردی کند و سعی کند همانند او شود، در نگاه اول دیده نمیشود.
3 ـ طرح و ساختار اصلی داستان بهراحتی دیده نمیشود. توجه به طرح داستان میتواند ابعاد دیگری از آن را آشکار کند.
4 ـ ما معمولاً یک اثر را با هنرپیشهها و مجریان آن میشناسیم. سواد رسانه تأکید بیشتری بر تولیدکنندگان دارد. شناخت تولیدکنندگان میتواند ابعاد دیگری از یک فیلم را روشن کند.
5 ـ جریانهای فکری، سیاسی و اقتصادی تأثیر زیادی در شکلگیری یک اثر دارند. اما حضورشان معمولاً نامحسوس است.
جیمز پاتر هم سواد رسانه را اینطور تعریف میکند؛ از نظر او سواد رسانه مجموعهای از چشماندازهاست که از فراز آنها میتوانیم پیامها را بهتر تفسیر کنیم. سواد رسانه، آشنایی با نیمههای دیگر است.