توجه به تأثیرات
ممكن است يك پوستر تبليغاتي از نظر هنري نقصي نداشته باشد؛ اما به لحاظ مضمون و محتوا، زيانآور باشد. در مثالي كه مساريس ميآورد، ممكن است كه تبليغ سيگار از نظر طراحي و تأثيرگذاري بسيار خوب باشد؛ اما همين طراحي قوي، موجب نگراني است و هدف ليويس اين بود كه اين تأثيرات منفي را كاهش دهد. در اين موارد، هدف سواد رسانه با هدف توليدكنندگان در مقابل هم قرار ميگيرد. سواد رسانه بيشتر به تأثيرات يك متن بر مخاطب توجه ميكند و به مضمون، محتوا و درونمايه ميپردازد. بنابراين سواد رسانه صرفاً ارائه يك سري اطلاعات به مخاطب نيست؛ بلكه از زاويه جديدي و با يك رويكرد نو به متون رسانهاي نگاه ميكند. رويكردي كه جاي آن در ميان مخاطبان و رسانه خالي بود. رابطه يك استاد سواد رسانه با يك طراح گرافيك، شبيه رابطه يك كارشناس تغذيه و يك آشپز است. براي آشپز، عطر، طعم و زيبايي اولويت دارد؛ اما براي كارشناس تغذيه، سلامت اولويت دارد. نوع نگاه اين دو با هم متفاوت است.
آشنايي با بافت و بستري كه پيام در آن متولد شده و شکل گرفته
وي میگوید اگر ما آثار شکسپیر را برسی میکردیم، باید به پسزمینههای اجتماعی و فرهنگی که این اثر در آن شکل گرفته است، توجه کنیم. اینها میتوانند در شکلگیری یک اثر و محدودیتهایی که برای آن بوجود آمده، نقش مستقیم داشته باشند. در اين مرحله علاوه بر خود متون رسانهاي، توجه خود را به عناصر تأثيرگذاري كه از بيرون بر آن تأثير ميگذارند، جلب ميكنيم.
كانادا
كانادا يكي از مراكز عمده سواد رسانه در جهان به شمار ميرود كه در آن، سواد رسانه از مقطع ابتدايي به دانشآموزان تدريس ميشود. در اين كشور هم يكي از علل شكلگيري سواد رسانه، نگراني از هجوم فرهنگ آمريكايي بوده است. پیتر هارکوت، نویسنده کانادایی، در کتاب اسطورهها و فیلمهای سینمایی ميگويد:
«اگر ما ملیگرا بوده و خویشتن را کانادایی بدانیم، تولید آمریکایی واقعاً دشمن است؛ هم در سینما و هم در تلویزیون. آمریکا با انحصاری کردن اکرانهای ما، تصورات و خیالپردازیهای ما را استعمار کرده است و تولید خود را به گونهای عرضه میدارد که گویی تولید خود ماست. ما نسبت به جاذبه ستارگان، زندگی شیک و اسطورهها آنچنان شرطی شدهایم که وقتی این ویژگیها را در فیلمهای خود نمیبینیم، آنها را سطح پایین میشماریم.»
ليويس از زوال فرهنگ اصيل صحبت ميكرد و هاركوت از زوال تخيلات و آرزوهاي اصيل. از نگاه وي، آمريكا بيش از آنكه به توليد كالا بپردازد، به توليد رؤياها و آرزوها مشغول است.
کونیومی شیباتا، یک محقق ژاپنی است که تحقیقاتی در زمینه مقایسه سواد رسانهای میان ژاپن و کانادا انجام داده است. علت اینکه کانادا برای این مقایسه انتخاب شده، این است که کانادا الگوی ژاپن در زمینه آموزش سواد رسانهای به شمار میرود. او در مجموع تحقیقات خود به این نتیجه میرسد که در کانادا عمده ترین هدف، رویکردِ انتقادی به فرهنگ آمریکایی است.
تورنتو نخستین شهر جهان است که در آن سواد رسانهای در مدارس دولتی تدریس شده است. این شهر را مکان مقدس دستاندرکاران سواد رسانهای مینامند و یکی از قطبهای مهم این دانش به شمار میرود. این شهر، هم مرز با آمریکاست. با افزایش ارتباطات شهروندان اطراف تورنتو، این مسئله برای آنان مطرح شد که چگونه میتوانند خود را از لحاظ فرهنگی از آمریکا متمایز کنند و از تأثیر فرهنگ آمریکایی مصونیت یابند. سواد رسانهای پاسخی به این نیاز بود. نویسنده این مقاله از قول یکی از معلمان کانادایی میگوید: هدف از آموزش سواد رسانهای عبارت از این است که چگونه از فرزندان خویش در برابر فرهنگ آمریکایی دفاع کنیم.