امام حسین علیه‌السلام:  لا یکمُلُ الْعَقْلُ الَّا بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛ عقل، جز از راهِ پیروی حق کامل نمی‌شود.   (بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷) 

گستره عفاف در زندگی انسان

عزت السادات میرخانی

از ارزیابی متون اسلامی این‌گونه بر می‌آید که عفاف همان صفت درونی و ملکه نفسانی است که منشأ تقوای بیرونی می‌شود؛ یعنی تقوای بیرونی، تجلی عفاف درونی است و عفاف به منزله یک قوه بازدارنده از افراط است که هم وقتی به صورت ملکه‌ای در درون درآمد، حاکمیتش در بیرون ظاهر می‌شود.

تلاش درونی انسان برای حاکمیت خوبی‌ها و محسنات در سیطره وجودش، عفت است و چون تقویت عفت موجب پاکی و نزهت است، هر مقدار که انسان عفیف باشد، به عالم قدس و ملائک نزدیک‌تر است؛ لذا انسان عفیف در جایگاه ملائک است.

جامعیت مفهوم عفاف در آموزه‌های دینی
تحلیل دقیق متون اسلامی نشان می‌دهد که وسعت عفاف به گستره همه ابعاد زندگی ظاهری و باطنی ماست و زیبایی صحنه‌های عفت، به زیبایی پیوستن حقایق عالم ملک و ملکوت است؛ زیرا عفاف حقیقتی برتر از عالم ماده، هویتی فطری و آموزه‌ای آسمانی در وجود انسان است. چنانکه گفته شده: لا دین لمن لا عفاف له؛ آیین زندگی را گم کرده هر آن کس که در حیات خویش، عفاف را به فراموشی سپرده است.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می‌فرمایند:
 العفه رأس کل خیر (رسولی محلاتی، غرر الحکم و درر الکلم موضوعی، ج 2، ص 127)؛ «منشأ هر خیر و خوبی و نوید هر سعادتی عفت است.»
 نیز می‌فرمایند:
 علیک بالعفاف فانه افضل نشم الاشراف (همان، ص 12)؛ «عفاف بر تو باد که برترین خصلت‌ها برای مردمان شریف است».
بررسی دقیق قوانین شریعت، ما را به این نتیجه می‌رساند که: اولاً در هر یک از قضایای دینی، عفاف نهادینه شده است و پیوند خاصی بین عفاف و قوانین شرع وجود دارد.
ثانیاً در فلسفه بسیاری از احکام پنجگانه و تکالیف اسلام، تقویت بنیه عفاف نهفته است.
ثالثاً اگر این عصاره شیرین و ارزشمند از حقیقت وجود آدمی بیرون رود، نه تنها دین درباره او کارآمدی نخواهد داشت؛ بلکه خصایص انسانی هم به تدریج از وجود او رخت بر خواهد بست.
در یک نگاه کلی، گستره عفاف به گستردگی فعل و انفعالات جوارح و جوانح انسان است؛ لذا گاه موضوع کلی عفاف در امور اجتماعی است که انشعاباتی چون عفاف در لباس، نگاه، صدا، گفتار، سر، مقام، مال، خوراک، خندیدن، زینت، کار، و... دارد و گاه در خانه و خانواده است؛ مثل عفاف در حسن معاشرت زوجین، حفظ حریم‌ها، شنیدن، نیت، تفکر، رعایت حقوق متقابل و... و گاه موضوع عفاف فعل و انفعالات فردی و زمینه‌ساز ارزش‌های خاصی از جهت تمایزات اخلاق شخصی است، مثل مراقبت به هنگام عبادت، مشارطه در دوری از گناه و سوءظن، پرهیز از بیکاری و تنبلی، غفلت، خواب و خوراک.
گاهی هم یک حکم در هر سه عرصه اجتماعی، خانوادگی و فردی زمینه‌ساز باروری عفت است. پس دایره عفت در زندگی بشر به وسعت دایره زندگی فردی، اجتماعی و کلیه تعاملات فکری و رفتاری انسان است.
ارتباط عفاف با عقل
آفریدگار هستی قبل از تشریع دین و وضع قوانین، فطرت انسان را به مواهبی عجین ساخته که زمینه‌ساز کارآمدی شریعتند؛ چنانکه از عقل به عنوان حجت و پیامبر درون تعبیر می‌گردد و از فطرت به عنوان خمیرمایه توحید. حال نقش عفت در این میان چیست؟ 
منشأ ادراک عقلانی مطلوب در گستره روایات، حضور عفاف در وجود انسان است. این خصیصه فطری هر چه بیشتر تقویت شود، تکامل اندیشه و نیروی عقلانی قوی‌تر می‌گردد. بدین معنا که چون انسان فطرتاً عفت مدار و طالب زیبایی و نامأنوس با زشتی و پلیدی است، عقل در جداسازی زیبا از زشت و نیک از بد او را کمک می‌کند و راه را روشن می‌سازد. امیرمؤمنان می‌فرمایند: اصل العقل العفاف و ثمرتها البرائه من الآثام؛ 
«اساس عقل، عفاف است و ثمره آن، دوری از زشتی است». 
یعنی هر کجا که قوای عقلانی بر امیال نفسانی غلبه کند، به واسطه رشد و حضور حرکت‌آفرین این خصیصه فطری است. بالاتر اینکه گوهر وجود آدمی و هویت انسانی او در سایه قوام عفاف هویدا می‌گردد؛ لذا رابطه‌ای معقول و منطقی بین رشد عفاف و عقل موجود است. از متون نیز به دست می‌آید که تعاملی متقابل بین این دو نیروی باطنی برقرار می‌باشد.
بنابراین امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند: من عقل عف؛ «انسان عقل‌مدار عفیف است» (رسولی محلاتی، غرر الحکم موضوعی، ج 2، ص 130)؛ 
زیرا منشأ هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است. این همان مفهومی است که هم در معنای عفت نهفته است و هم در معنای عقل. بیانی مستدل در تعامل عقل و عفاف از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
در بیان دیگری از امیرمؤمنان آمده است که: یستدل علی عقل الرجل بالتحلّی بالعفه و القناعه (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 6، ص 428)؛ «میزان اندیشمندی انسان به میزان آراستگی او به عفت و قناعت است.» یعنی باروری ارزش‌های درون انسان در نگرش و باروری اندیشه و عقل تاثیر دارد.
پس اگر حرکت بشریت به سوی توسعه و تمدن با آراستگی باطنی و جمال عفاف قرین نباشد، حرکتی معقول و اندیشمندانه و در نتیجه سعادت آفرین نخواهد بود. به میزان دوری انسان از عفت، عقل‌گریزی در او بیشتر می‌گردد. امروزه بشریت در گردباد مخوف بی‌عفتی سخت گرفتار آمده و به رغم دستیابی به تکنیک و تمدن، پدیده شوم ابتذال و بی‌بندوباری توسعه پیدا کرده و از گذار این رویداد، سردمداران جهانی به اهداف سیاسی خود غالب آمده‌اند. 
تفاوت عفاف و تقوی
از ارزیابی متون اسلامی این‌گونه بر می‌آید که عفاف همان صفت درونی و ملکه نفسانی است که منشأ تقوای بیرونی می‌شود؛ یعنی تقوای بیرونی، تجلی عفاف درونی است و عفاف به منزله یک قوه بازدارنده از افراط است که هم وقتی به صورت ملکه‌ای در درون درآمد، حاکمیتش در بیرون ظاهر می‌شود؛ لذا آمده است که: بالعفاف تزکوا الاعمال (همان)؛ «اعمال ظاهری را بواسطه عفاف باطنی پاکیزه و تصفیه کنید».
امام در کلام دیگر می‌فرمایند: 
ثمره العفاف الصیانه (همان)؛ «صیانت و تقوی حاصل عفت است» و بر همین اساس امیرالمومنین علی (علیه السلام) در صفات متقین می‌فرمایند: المتقون أنفسهم عفیفه و حاجاتهم خفیفه، خیراتهم مأموله و شرور هم مأمونه؛ 
«نشان پرهیزگاران آن است که نفس‌هایشان عفیف است و خواهششان کم و خفیف، و نیکی و خیرشان مورد امید و انتظار مردم است و از بدی‌هایشان همه در امانند».
در حکمت 474 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: 
ما المجاهد فی سبیل الله بأعظم أجرا ممن قدر فعف. کفاء و العفیف أن یکون ملکا من الملائکه؛ «اجر شهیدی که در راه خدا مجاهده می‌کند، بالاتر از اجر و ثواب کار انسانی نیست که سنجیده و بر اساس اندازه و حساب عفاف می‌ورزد؛ انسان عفیف نزدیک است که در زمره ملکی از ملائک درآید.»
 طبق این بیان، عفاف همان مجاهده درونی برای غلبه ارزش‌هاست.
بنابراین تلاش درونی انسان برای حاکمیت خوبی‌ها و محسنات در سیطره وجودش، عفت است و چون تقویت عفت موجب پاکی و نزهت است، هر مقدار که انسان عفیف باشد، به عالم قدس و ملائک نزدیک‌تر است؛ لذا انسان عفیف در جایگاه ملائک است؛ بنابراین عفت موجب عبور انسان از عالم ملک به ملکوت می‌گردد؛ چنانکه در مورد انسان‌های شایسته‌ای چون ابراهیم، قرآن می‌فرماید: و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض؛ (انعام، 75) ابراهیم به بطن عالم ملکوت راه یافته بود؛ به گونه‌ای که متن عالم ماده و حقایق آن را می‌دید. در واقع خداوند بواسطه صفت عفاف، قدرت عبور از عالم ملک را به عالم ملکوت در درون انسان به ودیعت نهاده، و او می‌تواند با باروری و شکوفاسازی این شاخصه، اوج بگیرد و فراتر از آنچه تصور انسان‌هاست، پرواز کند.