امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

کنشگری خواص؛ بایدها و نبایدها

«خواص» در هر جامعه‌ای، در ردیف گروه‌های مرجع و تأثیرگذار اجتماعی قرار دارند. در فضای حکمرانی مطلوب، تصمیم‌سازی و پیشرفت نظام سیاسی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، حل مشکلات و برون‌رفت از بحران‌های گوناگون، به کنشگری فعالانه همه اقشار اجتماعی نیازمند است. در این میان، حضور مؤثر و به هنگام خواص در مسائل مختلف، باتوجه‌به نفوذ و جایگاه اجتماعی و حیطه تخصصی آنان، جهت راهنمایی و هدایت اقشار مختلف جامعه، از اهمیت بیشتری برخوردار است. تجارب متعدد تاریخی نیز نشان می‌دهد که این قشر، باتوجه‌به اینکه بخش قابل‌توجهی از جامعه، آنان را رهبران فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود می‌دانند، در وقایع تاریخی توانسته‌اند با ایجاد و تحریک احساسات اجتماعی، در زمینه‌های گوناگون نقش مؤثری ایفا نمایند. این در حالی است که عدم حضور یا حضور با کنشگری نامناسب این قشر، بانفوذ در مسائل فوق‌الذکر نیز، می‌تواند آسیب‌هایی بر یک جامعه یا نظام سیاسی وارد نماید. در این میان می‌توان از عملکرد نامناسب گروه‌هایی نام برد که بدون توجه به آداب‌ورسوم، ارزش‌ها و آموزه‌های اخلاقی حاکم بر جامعه خویش، مردم را به بهانه اصلاح، در راستای اهداف بیگانگان به سراشیبی سقوط و انحطاط کشانده‌اند! ازاین‌رو تبیین وظایف خواص جامعه و بررسی چالش‌ها و آسیب‌های رفتاری آنان، برای اقشار مختلف جامعه امروز ما که مستقیماً آماج حملات دشمنان نظام و امواج مسموم رسانه‌های بیگانه قرار گرفته‌اند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
در یک تعریف ساده، «خواص» به معنای گروهی از افراد جامعه هستند که از نظر قابلیت‌ها یا توانایی‌ها و نفوذ و تأثیرگذاری اجتماعی، برتر از دیگر اعضای جامعه دانسته می‌شوند. در اینجا مراد از خواص، صرفاً به کسی که از دیگران به لحاظ فکری و اندیشه‌ای برتر و توانمندتر است، اطلاق نمی‌گردد؛ بلکه باید این توانمندی در مرحله عمل به اثبات برسد و او باید در هر حوزه‌ای اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی یا حوزه‌های دیگر، بتواند با بصیرت کافی وضعیت حال و آینده پدیده‌ها را در سطوح مختلف داخلی و بین‌المللی، به طور مناسب تحلیل و تبیین کند؛ حوادث و پدیده‌ها را مدیریت و در راستای ارتقا بخشیدن به زندگی مطلوب اجتماعی، راهکارهای هوشمندانه ارائه کند. چنین عملکردی، منوط به برخورداری این قشر از شاخص‌های مثبت اخلاقی، هوشمندی و دلبستگی به مردم و میهن خویش است. در مقابل، مردم در جامعه اسلامی نیز موظف به الگو قراردادن افرادی با این ویژگی‌های اخلاقی هستند؛ چنان‌که امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «مردم در قیامت، دنباله‌روی آن پیشوای حق یا پیشوای باطلی هستند که در دنیا پیرو او بوده‌اند؛ هر کس راستْ دینان را به پیشوایی بگیرد، با آنان محشور، و هر کس منافقان را به پیشوایی برگزیند، با آنان محشور می‌گردد». (بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۸۱، ح ۲۹)
اکنون باتوجه‌به اینکه ترقی و تعالی یا سقوط و اضمحلال هر جامعه‌ای، تا حد زیادی به نقش و کارکرد خواص آن جامعه وابسته است و نوع اندیشه و تفکر آنها در اجرای صحیح یا ناقص برنامه‌های سیاسی و اجتماعی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز است، نقش مثبت این قشر را می‌توان در اصلاح و پیشرفت، پویایی و حرکت روبه‌رشد جامعه تعیین نمود؛ یعنی آنان موظف به ایفای نقش در یک حرکت تکاملی در جوامع انسانی هستند. انجام این وظایف، باید در راستای تأمین نیازهای واقعی جامعه و برطرف نمودن مشکلات مردم باشد.
بنابراین، از مهم‌ترین عوامل موفقیت و پایداری در سیستم حکمرانی مطلوب، «حضور پویا، به‌هنگام و متعهدانه خواص» در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی است. بااین‌حال، گاه برخی چالش‌ها مانند؛ عدم تعریف جایگاه و حد و مرزهای اجتماعی خواص، سکوت یا اعلام نظرهای غیراصولی از سوی آنان، موجب انحراف از وظایف اساسی ایشان را فراهم می‌آورد و گاه، امنیت ملی را که حفظ آن از اولویت‌های حکمرانی اسلامی است، به خطر می‌اندازد. در طول چهار دهه گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل عدم ایفای نقش مؤثر و مناسب از سوی این قشر سیاسی و اجتماعی، جامعه ایران شاهد فتنه‌ها و آشوب‌ها، تفرقه‌ها و اختلافات و سایر تهدیدها و بحران‌ها علیه امنیت ملی بوده است! اتخاذ مواضع غیراصولی یا سکوت در برابر این بحران‌ها و تهدیدها، هر دو از مصادیق چالش‌های ایجاد شده از سوی آنان به شمار می‌روند! موضوعی که در طول تاریخ اسلام، همواره جریان داشته و بستر تهدیدهای گوناگون علیه جامعه اسلامی را فراهم آورده است. در بررسی ریشه‌ها و عوامل اصلی این پدیده، عمدتاً موضوعات دنیاطلبانه به چشم می‌خورد. در واقعه تاریخی کربلا کم نبودند خواص برجسته اجتماعی که دل‌هایشان با امام حسین (علیه‌السلام) و علیه یزید بود. امام را برحق، و یزید را حاکم ستمگر و باطل می‌دانستند؛ اما از ترس از دست‌دادن مطامع دنیا و به‌خطرافتادن جایگاه اجتماعی خود، گروهی، به حاکم ستمگر پیوستند و عملاً در جبهه باطل قرار گرفتند و گروهی دیگر، راه عافیت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی شخصی و سکوت و بی‌طرفی را در پیش گرفتند. تاریخ اسلام، نام هر دو گروه را در زمره خائنان به دین، امام مسلمین و امت اسلامی قرار داده است. برخی از آنها گرچه پس از ماجرای کربلا، از بی‌تفاوتی و سکوت خود پشیمان شدند و راه قیام و انقلاب را در پیش گرفتند؛ اما هیچ‌گاه نتوانستند جامعه اسلامی را از عواقب عملکرد و انتخاب نادرست خویش، برحذر دارند؛ زیرا به وظایف خویش در زمانی که باید انجام می‌دادند، عمل نکردند.

دسته بندی مطالب: