امام حسین علیه‌السلام:  خودنمایی گزافه‌گویی، عجله کم عقلی و سفاهت ناتوانی است. کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰  

کتمان حقایق یا باور واقعیت؟

محمدجواد مصطفوی

 

گاهی در مجامع علمی ـ پژوهشی از اهل فن به نکته نظریات و آرایی می‌رسیم که با همه تتبعات و پیشرفت‌های علمی، هیچ‌گاه به قطعیت رأی و پاسخ نرسیدند، بماند؛ بلکه به شبهاتی دامن می‌زنند که همواره ذهن‌ها را درگیر خود نموده و آدرس لامحال می‌دهند، مانند پاسخ به وجود روح، یا ارتباط با ارواح، شناخت نفوس چندگانه، جزای اعمال و چگونگی آن و یا پاسخ و پرسش در قبر که بایست اقرار نمود که در این موضوعات، کتاب آسمانی قرآن، که مستجمع جمیع کتاب‌های آسمانی و مفسران حقیقی آن که معصومان بالفطره(ع)، یا همان عقل و نقل کامل می‌باشند و تا قیام قیامت حجت بالغه: «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» بشریت شمرده می‌شوند، به یکایک این شبهات پاسخ درخور و قابل فهم همگان داده و چیزی از مفاهیم را در لفافه قرار نداده است.
اما بعضی به خیال پوچ و بی‌اساس خود که افکارشان ظرفیت پذیرش حقایق را ندارند، می پندارند که اگر کسی مُرد، در حکم جمادات است،  نظیر چوب خشکیده و یا شیشه بشکسته را ماند و سؤال و جواب قبر برای آدمی معنا ندارد و به گمانی، اگر در دهان مرده چیزی پر کنیم و روز دیگر قبرش را بشکافیم و جسدش را بازبینی و وارسی کنیم، خواهیم دید که چیزی از دهانش برداشته نشده است و...!
 این نوع اشکالات و شبهات که برگرفته از ضعف ایمان، گرایشات ماده گرایی(ماتریالیستی) و عدم شناخت  به حقیقت عوالم آفرینش شش گانه انسان است، می‌تواند در دراز مدت، باعث انحراف و سرخوردگی ایمانی منجر گردد، چرا که همان گونه حرف زدن، راه رفتن، سَیرکردن، خوردن و آشامیدن صفات مشترك انسان و حیوان است. در حالی که آدمی هر شب در عالم رؤیا نطق‌ها و گفت‌وگوها دارد، بدون اینکه زبان و یا لب او جنبشی و تکانی داشته باشد و کسی که نزدیکش بیدار باشد، صدای او را نمی‌شنود و همچنین سَیر و سفرهای او را در کوه، صحرا و سبزه زارها را بدون اینکه بدنش در بستر خواب حرکتی داشته باشد، نمی‌بیند و این یکی از مظاهر تفاوتی و برجستگی آدمی با دیگر موجودات عالم است.
 این نهفتگی‌ها و برانگیختی‌های هر از گاه رؤیایی، خود لازمه تکامل پرواز روح از جسم است، تا بدین وسیله حقیقت و چگونگی مرگ برای انسان معلوم و روشن گردد. در این باره بایست اشاره کرد که جسم و روح بعد از فعالیت‌های روزانه و خستگی مفرط، نیاز به یک استراحت مطلق دارند، تا قدرت و آسایش از دست رفته را باز یابد. به احتمال خداوند احلام(خواب دیدن) را بر وجود آدمی مسلط کرد، تا حکمت پرواز روح از کالبد جسم را به او بفهماند و این اتفاق از دوران کودکی تا پیری، هر چند وقت به وقوع می‌پیوندد، تا انسان به واقعیت زندگی در عالم برزخ و قیامت پی‌برده و شک و تردید را در بقای روح از ذهن بیرون کند و حیات پس از مرگ را که از اصول دین و ایمان است، بر خود بقبولاند و این در صورتی امکان پذیر است که انسان کتمان حقایق نکند و آنچه در آموزه‌های اسلامی ـ شیعی آمده، عقلاً بپذیرد و مغلطه واهی ننماید. 
آیاتی از قرآن به موضوع خواب اشاره می‌کند، از جمله آیه۴۲ سوره زمر که می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی»؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می‏‌ستاند و نیز روحی را که در موقع، خوابش نمرده است قبض می‏‌کند، پس آن نفسی  را که مرگ بر او واجب کرده، نگاه می‌دارد و آن دیگر نفس‌ها را تا هنگامی معین، به سوی زندگی دنیا بازپس می‌فرستد.
 بر اساس این آیه خواب نوعی از مرگ است: «ألنّوم أخو المَوت؛ خواب برادر مرگ است.» با این تفاوت که انسان در مرگ واقعی، روحش برای همیشه گرفته می‌شود.
حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) می‌فرماید: « إِنَّ الْأَحْلَامَ‏ لَمْ تَکُنْ فِیمَا مَضَى فِی أَوَّلِ الْخَلْقِ وَ...؛۱ بشر در ابتداي خلقت، رؤیا(خواب دیدن) نداشت و بعد از مرور زمان خداوند به او عطا کرد. بیش از آن بود که خداوند پیغمبری را برای دعوت و هدایت مردم زمانش فرستاد و مردم را به اطاعت و بندگی پروردگار عالم امر می کرد. گفتند: اگر ما خدا را بپرستیم، در برابرش چه داریم، در حالی که دارایی تو از ما بیشتر نیست؟!
 آن پیامبر فرمود: اگر اطاعت خدا کنید، جزای شما بهشت است و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیده گرفتید، جای شما دوزخ است. گفتند: بهشت و دوزخ چیست؟ برای شان توصیف کرد و توضیح داد. پرسیدند: کی بدان‌ها می‌رسیم؟! فرمود: هنگامی که مُردید. گفتند: ما می‌بینیم که مرده‌های ما پوسیده و خاك می‌شوند و برای آن‌ها چیزی از آنچه وصف کردی، نیست. و آن پیغمبر خدا را تکذیب کردند! خداوند رؤیا یا خواب دیدن را برای آن ها قرار داد.  در خواب دیدند که می‌خورند، می‌آشامند، حرکت می‌کنند، می‌گویند، می‌شنوند و... چون بیدار شدند، اثري از آنچه دیده بودند، ندیدند.
نزد پیغمبرشان آمدند و خواب‌های خود را بیان کردند. آن پیغمبر فرمود: خداوند خواست حجّت را بر شما تمام کند. روح شما هم چنین است، هنگامی که مُردید هر چند بدن‌های شما در خاك پوسیده می‌شود؛ ولی روح‌های شما در عذاب و یا در ناز و نعمت می‌باشد.»
از حضرت جواد(علیه السلام) سؤال شد: «مَاالْمَوْتُ؟! قالَ: هُوَ النَّومُ الَّذي یَاْتیکُمْ کُلَّ لَیْلَۀ اِلاّ اِنَّهُ طَویلٌ مُدَّتُهُ لا یُنْتَبَهُ مِنهُ اِلاّ یَوْمَ الْقِیامَۀ؛۲ مرگ چیست؟! در پاسخ فرمودند: مرگ همان خواب است که هر شب سروقت شما می‌آید، جز آنکه مدت خواب مرگ طولانی است و آدمی از آن خواب بیدار نمی‌شود، جز روز قیامت.»
 شباهت و همانندی خواب و مرگ در نظر اولیاءاللّه به اندازه‌ای است که رسول گرامی اسلام(ص) هر وقتی از خواب بیدار می‌شدند، خدا را این‌گونه حمد و سپاس می‌نمود: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي اَقیانا بَعْدَ ما اَماتَنا وَ اِلَیْهِ النُّشُورُ؛۳ سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که ما را پس از مردن دوباره زنده کرد و حشر و نشر مردم در قیامت به سوی او خواهد بود.»
  گویی که چو مُردم نشوم زنده دیگر
  گویـیا ز خـــــودت نیـــست هیـچ خـبر
  هر شب میری و هر روز زنده شویی
  صـــــور اسـرافــیل بــــود بـاد ســـحـری
پی نوشت:
۱. شیخ کلینی، اصول کافی، ج‏۸، ص۹۰.
۲. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ج۵، ص۲۸۵.
۳. همان، ج۲، ص۱۹۵ و شیخ عباس قمی، سفینۀ البحار، کلمه نوم، ص ۶۲۶.