علیرضا متین نژاد
افراد زودباور، وقتی به یک فعالیت خرافی عمل میکنند و از آن نتیجه میگیرند، با خودشان میگویند پس قطعاً این فعالیت از جانب خدا هم تایید شده که نتیجه داده است، در صورتی که اینطور نیست.
در ادبیات دینی، به هیچ عنوان به فرد دعا کننده تضمین داده نمیشود که به خواستهاش میرسد؛ بلکه خیلی از مواقع به علت نبودن شرایط (اسباب تحقق)، خواسته فرد محقق نمیشود؛ اما حقی هم از او ضایع نمیشود؛ بلکه این دعا باعث دفع بلایی از او و یا ذخیره آخرتش میشود که به آن استجابت گفته میشود.
یکی از مهمترین چالشهای موجود در معنویتهای نوظهور، چرایی موفقیت ظاهری برخی خرافات رایج و نقش کانالهای مجازی در تقویت این باورها است. در گزارش زیر به بررسی تفاوت ماهوی میان اثرات روانشناختی خرافات و معنویت حقیقی دعا در اسلام پرداخته شده است که تقدیم شما فرهیختگان میشود.
مقدمه
اگر این روزها چرخی در کانالها، پیجها، سمینارها یا دورههای مختلف بزنید، پر هستند از دستورالعملهای عجیب قریب؛ از فن «کاسه برکت» برای جلب رزق و روزی گرفته تا تکرار «کد کوا» برای رسیدن به خواستهها یا فنهای «فنگ شویی» برای تنظیم انرژی در منزل و...
بخش جالب ماجرا اینجاست که عدهای، این خرافات را باور میکنند و برای یادگیری این اراجیف حاضرند هزینه کنند و نکته جالبتر اینکه عدهای ادعا میکنند از این خرافات، نتیجه گرفتهاند و به خواستهشان رسیدهاند.
حال سوال اینجاست که اگر اینها خرافات هستند، پس چگونه عدهای با انجام دادنشان به نتیجه میرسند؟
اولین و مهمترین نکتهای که در این بحث باید مطرح شود این است که همیشه نتیجه دادن به معنای بر حق بودن یک جریان نیست.
متاسفانه ذهن ما به این مطلب عادت کرده که هرکجا موفقیتی مشاهده کردیم، سریعاً حمل بر حق بودن آن کار میکنیم بدون در نظر گرفتن همه ابعاد...
مثلاً اگر شخصی در کسب و کارش موفق بود ما سریعاً این موفقیت را نشانه تایید الهی میدانیم و برعکس اگر شخصی کسب و کارش نگرفت یا ورشکست شد، این عدم موفقیت را دلیل بر قهر خدا یا بر حق نبودن آن شخص میدانیم. بدون اینکه شرایط مادی و معنوی را در نظر بگیریم.
در ادبیات دینی، موفقیت و عدم موفقیت ظاهری، به هیچ عنوان نشانهای برای حق بودن نیست؛ زیرا ممکن است فردی به موفقیت ظاهری رسیده باشد؛ اما همین موفقیت، عذاب الهی (سنت استدراج) و یا امتحان الهی باشد و میتواند هم دلیل بر برکت الهی باشد و بالعکس.
در جریانات انحرافی هم متاسفانه همین اشتباه رخ میدهد. یعنی افراد زودباور، وقتی به یک فعالیت خرافی عمل میکنند و از آن نتیجه میگیرند، با خودشان میگویند پس قطعاً این فعالیت از جانب خدا هم تایید شده که نتیجه داده است، در صورتی که اینطور نیست. اینکه چطور یک فعالیت خرافی مانند «کاسه برکت» یا «کد کوا» نتیجه میدهد، بحث دیگری است که باید به آن پرداخت.
نقش کانالهای خرافی
طبق تحقیقات مفصل در دانشگاههای مختلف دنیا، وقتی فرد عمیقاً به تاثیر یک روش باور داشته باشد، مغز، مواد شیمیایی خاصی ترشح میکند که میتواند اثرات واقعی درون بدن آن فرد ایجاد کند.
این فرایند، در اصل با مکانیزم تلقین عمل میکند که در اسلام هم امری پذیرفته شده و غیرقابل انکار است.
وقتی فردی به یک فرایند خاص اعتقاد جدی داشته باشد، مغز بهصورت خودکار، اندورفین (ضد درد) و همچنین، دوپامین (تنظیم انگیزه و پاداش) ترشح میکند و این اتفاق باعث میشود فرد حس خوبی پیدا کند.
مثلاً اگر کسی واقعاً باور داشته باشد که «کاسه برکت» یا «کد کیهانی» در خصوص جذب ثروت جواب میدهد، بهصورت خودکار، استرس مالیاش کاهش مییابد و در عین حال مدیریت مالی قویتری پیدا میکند و به دنبال این تغییرات مغزی، میتواند واقعاً ثروت بیشتری کسب کند.
این فرایند در اصل یک حس خوشایند ذهنی است که برای باور به هر چیزی به وجود میآید، و نتایج خارجی مثل جذب ثروت، بهخاطر عملکرد همین حس خوشایند در زندگی فرد است و ربطی به «کاسه برکت» یا امثال این خرافات ندارد.
به عبارت دیگر اگر فرد به جای «کاسه برکت»، به هر چیز دیگری هم بهعنوان جذب کننده ثروت اعتقاد داشت، همین اتفاق میافتاد.
نکته مهم در این فرایند این است که فرد باید اعتقاد واقعی نسبت به یک موضوع داشته باشد تا شاید چنین اتفاقی رخ دهد (معمولاً از هر سه نفر، برای یک نفر اتفاق میافتد).
کانالهای خرافی برای به وجود آوردن این اعتقاد در فرد، نیاز به جلب اعتماد او دارند و یکی از بهترین روشها برای جلب اعتماد، به اشتراکگذاری نظرات مثبت دیگران در خصوص نتیجهگیری از این خرافات است.
اینجاست که مشخص میشود چرا این کانالها حاضرند حتی به دروغ، پیامهایی در خصوص نتیجهگیری حداکثری مخاطبین منتشر کنند.
آیا دعا فقط یک دارونمای معنوی است؟
در خصوص چرایی نتیجه دادن برخی خرافات عرض کردیم، یکی از دلایل نتیجهبخشی، برمیگردد به یک فرایند روانشناختی در مغز انسان بنام «اثر دارونما». طی این فرایند بر اثر اعتقاد فرد به چیزی، در مغز ترشحاتی میشود که حس خوشایندی به فرد میدهد و همین حس خوشایند میتواند بر عملکرد فرد در خارج تاثیرگذار باشد.
شایعترین مثال؛ دارونماهایی است که در حقیقت هیچ اثر درمانی ندارند (مثل آب مقطر)؛ اما وقتی فرد مریض مصرف میکند، به علت اعتقاد و انتظاری که از اثربخشی دارو دارد، نتیجه میگیرد و خوب میشود.
به عبارت دیگر، اثر پلاسیبو، فرایندی است که فقط در مغز انسان (برخی افراد) اتفاق میافتد و هیچ تاثیر مستقیمی بر بیرون بدن ندارد؛ اما چون فرد حس خوبی از درون پیدا کرده، خود را قانع میکند که اعتقادش نتیجهبخش بوده است؛ اما در خصوص دعا به هیچ وجه اینطور نیست.
برای روشن شدن مطلب باید چهار لایه متفاوت را از هم تفکیک و بررسی کنیم:
سطح فیزیکی: این سطح هم در اثر پلاسیبو و هم در اثر دعا، یافت میشود.
به این صورت که اندام بدن (سطح فیزیکی) در اثر ترشحات مغزی، فعالتر میشود. مثلاً اگر فردی برای کسب ثروت، دعا کند یا از کاسه برکت استفاده کند، در هر دو حالت، به علت ترشحات مغزی، بدنش فعالتر از قبل و مستعد فعالیت در جهت کسب ثروت میشود.
سطح روانشناختی: این سطح هم میتواند در دعا و در اثر دارونما وجود داشته باشد که بستگی به اعتقاد فرد دارد.
اگر فرد به هر چیزی (اعم از خرافات یا حقیقت) اعتقاد داشته باشد، این اعتقاد به او تلقین میکند که به نتیجه میرسد و همین تلقین بر سطح فیزیکی (اندام بدن) تاثیرگذار است که البته این تاثیرات بهصورت موقتی و گذراست.
سطح معنوی: این سطح فقط در خصوص دعا وجود دارد؛ زیرا فراتر از ۲ سطح قبل که مادی بودند میباشد و به معنای ارتباط معنوی فرد دعا کننده (مخلوق) با خالق است که اتفاقاً بنا به روایات اسلامی، اصلیترین فلسفه دعا در سفارشات دینی، مربوط به همین سطح است.
یعنی؛ فلسفه دعا در اسلام در مرحله اول، ارتباط عمیق مخلوق با خالق است و در مرحله دوم، استجابت دعا.
سطح فلسفی: این سطح در خصوص نظام اسباب و مسببات در عالم (قانون علیت) میباشد که جز سنتهای مهم دینی محسوب میشود.
در ادبیات دینی، به هیچ عنوان به فرد دعا کننده تضمین داده نمیشود که به خواستهاش میرسد؛ بلکه خیلی از مواقع به علت نبودن شرایط (اسباب تحقق)، خواسته فرد محقق نمیشود؛ اما حقی هم از او ضایع نمیشود؛ بلکه این دعا باعث دفع بلایی از او و یا ذخیره آخرتش میشود که به آن استجابت گفته میشود.
اما در خصوص خرافات اینگونه نیست و به فرد وعده داده میشود که در هر صورت به نتیجه میرسد و همین ادعا به معنی دروغ بودن آن خرافه و تناقض با واقعیت عالم هستی است. به طور خلاصه؛ در خرافات، آنچه باعث توهم نتیجهگیری میشود، ربطی به عالم خارج ندارد و فقط یک فرایند مغزی موقتی است که توهم نتیجهبخشی را در فرد به وجود میآورد؛ اما در دعا آنچه باعث نتیجهبخشی میشود، ترکیبی از اعتقاد، نظام اسباب و به طور خاص، مشیت الهی است که بهصورت واقعی (نه توهم) در عالم خارج اتفاق میافتد.
سوگیری تأییدی
در علم روانشناسی از یک خطای شناختی بحث میشود به نام سوگیری تأییدی. این مفهوم به این معناست که افراد بر اساس باورهایشان، اطلاعات را جستجو، تفسیر و یا نتیجهگیری میکنند.
به عبارت دیگر؛ ذهن انسان یک حالت فیلترینگ دارد که تمام رویدادها را بر اساس اعتقاداتش تحلیل میکند.
اگر اتفاق یا اطلاعاتی با اعتقادش همخوانی داشت، ذهن آن اتفاق را میپذیرد و اگر با اعتقادش همخوانی نداشت، ذهن آن را فیلتر میکند به نحوی که انگار اصلاً نبوده.
به طور مثال بچهای که عاشق پدرش است و معتقد است پدرش مرد خیلی خوبیست، اگر خطا یا اشتباه یا نقطه ضعفی از پدرش دید، ذهن آن نقص را فیلتر میکند، به طوری که انگار هیچگاه چنین نقصی وجود نداشته و نخواهد داشت.
در خصوص نتیجهبخشی برخی از خرافات هم دقیقاً همین فرایند مغزی طی میشود. مثلاً فرد برای کسب ثروت بیشتر، اسمش را تغییر میدهد یا از «کاسه برکت» استفاده میکند و چون به هر دلیلی معتقد به نتیجهبخشی است، ذهنش بهصورت ناخودآگاه تمام موفقیتهای مالی را به همین مسئله ربط میدهد و تمام ناکامیهای اقتصادی را بهصورت خودکار نادیده میگیرد.
برای رهایی از این فرایند اتوماتیک مغزی، بهتر است عادت کنیم نتایج هر عمل را بهصورت زنجیرهوار به عقب برگردانیم تا به عامل اصلی آن نتیجه پی ببریم.
شیطان، پشت پرده شرک به خدا
«قالَ رَبِّ بِمَا أَغویتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهم فِی لارضِ وَلَأُغویَنّهم أَجمَعِینَ». (حجر/۳۹)؛ گفت: پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه نمودی، من هم یقیناً [همۀ کارهای زشت را] در زمین برای آنان میآرایم و مسلماً همه را گمراه میکنم.
در ادبیات اسلامی، شیطان موجودی است که قسم خورده انسانها را گمراه کند و به فرموده قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) بزرگترین گمراهی، شرک به خداوند متعال است.
شرک مراتب مختلفی دارد و قرار نیست همیشه فرد مشرک، اعتقاد صریح به شریک داشتن خدا داشته باشد؛ بلکه حتی اعتقاد به اثربخشی موارد خرافی و غیردینی مثل «کاسه برکت»، «تغییر اسم»، «کد کوا» و... ، هم مرتبهای از شرک است.
زیرا فرد، اعتقاد به اثربخشی از چیزی دارد که مورد تأیید خداوند نیست و حتی گاهی مخاطب بهصورت ناخودآگاه این خرافات را جایگزین خداوند میکند و همه حاجات زندگیاش را از این خرافات میخواهد.
در آیه ۳۹ سوره حجر که در بالا تقدیم شد، شیطان تصریح میکند که گمراهی انسانها را، از راه تزیین کردن زشتیها انجام میدهد.
یکی از مصادیق زشتی، اعتقاد داشتن به همین خرافات و انتظار نتیجه گرفتن از آنهاست و یکی از مصادیق تزیین کردن، نشان دادن نتیجهبخشی این خرافات است.
به عبارت سادهتر؛ شیطان برای گمراه کردن مردم، گاهی با قدرتهایی که دارد، نتیجههایی برای خرافات فراهم میکند و یا در گوش مخاطب وسوسه میکند که فلان عمل خرافی نتیجهبخش بوده (در صورتی که اینچنین نبوده) و متاسفانه برخی مخاطبین هم اسیر این تزیینها و وسوسههای شیطان میشوند.
تمام حرف دین از ابتدا تا به الان این بوده که خداوند همه کاره عالم است و ما به هیچ عنوان نباید دل به هیچ چیز دیگری ببندیم؛ «بَلْ لِلَّهِ الامْرُ جَمِیعًا (رعد/۳۱)؛ تمام کارها و فرمانها به دست خداست»
شیطان قصد دارد با القاء اثربخش بودن خرافات، اعتقاد به توحید که مهمترین و محوریترین اعتقاد اسلامی است را از ما بگیرد.
مراقب معنویتهای پلاستیکی که ساخته و پرداخته شیطان هستند باشیم.