امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

پهلوانی در میدان فکر و اندیشه

دکتر سید محمدامین نورانی 
 
آنچه که سبب می‌شود تا اندیشمندان، وارد عرصه نظریه‌پردازی و تولید فکر شوند، اندیشه‌های سیاسی و اجتماعیِ برآمده از تحولات همان عصر است. از همین منظر می‌توان شهید مرتضی مطهری را به سبب سبک و نوع مواجهه با سایر افکار، پهلوانی در عرصه فکر، در زمانه خودش، یعنی عصر انقلاب اسلامی دانست.
نقش بی‌بدیل شهید مطهری در تحولات فکری و تاریخیِ انقلاب اسلامی به عنوان یکی از افراد تأثیرگذار در احیای تفکرات اسلامی، در جامعه‌ای که پیوسته مورد هجوم افکار و ایده‌های غربی و شرقی قرار می‌گرفت، غیرقابل تحریف و انکار است.
از ویژگی‌های زمانه ایشان، وجود جریانات و گروه‌های مختلف فکری و اجتماعی بود؛ به همین علت  برای احیای مبانی اصیل دین مبین اسلام، تلاش‌های وافر و مخلصانه‌ای داشتند و با شناسایی نیازهای روزِ جامعه و موشکافی دقیق آنها، به طرح پاسخ‌هایی جدید و نو برای آن نیازها می‌پرداختند که در نوع خودش بی‌نظیر بود…
نگاه عمیق شهید مطهری به مسائل اسلامی و فهم تازه استاد از آیات و روایات و تبیین درست آنها، ویژگی بی‌نظیر و برجسته ایشان بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین زمینه می‌فرمایند: «ایشان با قوت فکری و اندیشه قوی و صائب خود، وارد میدانهایی شد که تا آن وقت هیچکس در زمینه مسائل اسلامی وارد این میدانها نشده بود و با تفکراتی که آن روز در کشور رایج شده بود – افکار وارداتی ترجمه‌ای غربی و شرقی – یا می‌رفت رایج شود، خود را وارد یک چالش علمی عمیق و وسیع و تمام‌نشدنی کرد»
از نظر ایشان، باید اصول فکری اسلام در باب انسان، جهان، جامعه، طبیعت و تاریخ احیا شود و اینکه بر احیای تفکر اسلامی تأکید می‌ورزند، از همین روست؛ چرا که ریشه همه تصمیمات و عملکردهای انسان‌ها را در اندیشه آنها می‌داند.
 از منظر ایشان، تفکر اسلامی هم به منزله روح اسلام و اعمال و آداب، و شعائر دین به منزله پیکر آن می‌باشد و به همین سبب است که اگر روح و فکر آسیب ببیند، در اعمال نیز انحراف راه خواهد یافت. آنچه که اندیشه شهید مطهری را در باب مسائل سیاسی و اجتماعی منحصر به فرد می‌کند این است که از منظر ایشان، با احیای تفکر اسلامی است که می‌توان به استقلال فکری دست یافت، و این استقلال فکری است که مبنای تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… قرار می‌گیرد، به عبارتی دیگر این تحول در فکر است که مبدأ سایر تحولات قرار می‌گیرد.