پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در طول دعوت به اسلام و یکتاپرستی و ترک بُتها، همواره دچار موانع و کارشکنی از طرف کفار و مشرکین میشد و در صف اول مخالفان «ابولهب» عموی پیغمبر و همسرش «امجمیل» که خواهر ابوسفیان و عمه معاویه بود، از سرسختترین و بدزبانترین دشمنان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند.
شخصی به نام «طارق محاربی» میگوید: من در بازار «ذیالمجاز» بودم، ناگهان جوانی را دیدم که صدا میزند: ای مردم! بگویید: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ؛ تا رستگار شوید» و مردی را پشت سر او دیدم که سنگ به پشت پای او میزند؛ بهگونهای که خون از پاهایش جاری بود، و فریاد میزد: «ای مردم! این دروغگو است، او را تصدیق نکنید»! من سؤال کردم این جوان کیست؟ گفتند: «محمد» است که گمان میکند پیامبر میباشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو میداند.
هر زمان گروهی از اعراب خارج مکه، وارد آن شهر میشدند، به سراغ ابولهب میرفتند، بهخاطر خویشاوندی نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و سن و سال بالای او، از وی درباره رسولالله تحقیق مینمودند. او میگفت: محمد، مرد ساحری است. آنها نیز بیآنکه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را ملاقات کنند، بازمیگشتند. همچنین گروهی آمدند و گفتند: ما از مکه بازنمیگردیم تا او را ببینیم. ابولهب گفت: ما پیوسته مشغول مداوای جنون او هستیم! مرگ بر او باد! همسرش نیز بوتههای خار را بر دوش میکشید، و بر سر راه پیغمبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) میریخت تا پاهای مبارکش آزرده شود.
سوره تبت که در مکه و اوایل دعوت آشکار پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل شده، تنها سورهای از قرآن است که در آن حمله شدیدی با ذکر نسبت به یکی از دشمنان اسلام و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) در آن عصر شده است و محتوای آن نشان میدهد که او عداوت خاصی نسبت به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) داشت و از هیچگونه کارشکنی و بدزبانی، او و همسرش مضایقه نداشتند. ابولهب تنها کسی بود که پیمان حمایت بنیهاشم را از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) امضا نکرد و در صف دشمنان او قرار گرفت، در پیمانهای دشمنان شرکت نمود و از سویی او مرد ثروتمند مغروری بود و بر اموال و ثروت خود در کوششهای ضد اسلامیاش تکیه میکرد.
قرآن کریم با بیان نکوهش و لبه تیز حمله نسبت به ابولهب و همسرش و اهل دوزخ بودن هر دو را میرساند و این معنا به واقعیت پیوست؛ سرانجام هر دو بیایمان از دنیا رفتند. این همه کینه و شقاوت و جهل را با خودشان به دوزخ حمل کردند.